loading...
پایگاه مقاومت بسیج حضرت امیر(ع)بازارسر
احمدرضا جهانی بازدید : 49 جمعه 20 آبان 1390 نظرات (2)

همه چیز درباره حمله اسرائیل و آمریکا به ایران

آیا وضعیت زرد است؟و یا آژیر قرمز به صدا درآمده است؟

آیا ادعای کذب ترور سفیر عربستان و گزارش اخیر انرژی اتمی بر علیه ایران مقدمه سازی برای حمله به ایران نیست؟

(مقاله ای جالب و کامل حتما بخوانید شاید وضعیت قرمز باشد)

به گزارش روزنامه صهیونیستی آسوشیتدپرس در این اوضاع که تنها احتمال حمله نظامی به ایران منجر به افزایش قیمت نفت شده دیگر حمله قطعی نظامی به ایران چه ضربه ی مهلکی را بر اقتصاد فلج شده ی غرب وارد خواهد ساخت؟!

تنها کشور استقبال کننده از حمله نظامی به ایران انگلستان میباشد و دیگر کشور ها رویکرد مخالفی را در پیش گرفته اند تا جایی که وزیر خارجه روسیه درباره ی هرگونه ماجراجویی علیه ایران هشدار داده و در کنفرانس مطبوعاتی در مسکو رسما اعلام کرد:

“حمله علیه ایران اشتباه بزرگی خواهد بود.این اولین باری نیست که مقامات اسرائیلی ادعای حمله نظامی علیه ایران را مطرح می کنند. رویکرد ما واضح است، این جنگی بزرگ با پیامدهای غیر قابل پیش بینی خواهد بود.”

وزیر خارجه آلمان نیز طی سخنانی وضعیت کنونی را جدی اعلام کرد و افزود:

 بحث‌ها درباره‌ی مداخله‌ نظامی در ایران بیهوده است و حمله‌ نظامی به این کشور نتیجه‌ا‌ی معکوس دارد.»

وی ضمن اعلام اتخاذ تحریم های بیشتر علیه ایران افزود: نباید بحث‌های حمله‌ نظامی به ایران را به میان کشید. چنین مباحثی رهبران ایران را قوی‌تر می‌کند، نه ضعیف‌تر!

حتی برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز به طور غیر مستقیم سخن از اعتراض گشوده تا جایی که وزیر دفاع کویت نسبت به حضور نظامیان آمریکا در خاک این کشور اخطار داد و اعلام کرد:

“کشور ما پایگاه سربازان آمریکایی نیست”

تمام این مباحث جایی جالب تر میشود که حتی در خود اسرائیل نیز بر سر حمله به ایران اختلاف است به گزارش روزنامه صهیونیستی “یدیعوت آحارونوت”تنها دو نفر در اسرائیل خواستار حمله نظامی به ایران هستند و بقیه سران رژیم صهیونیستی به شدت با این کار مخالف هستند.

این موضوع به جایی میرسد که حتی بزرگترین تحلیلگر سیاسی اسرائیل”ناحوم برنیاع” که مقامات اسرائیل در رابطه با تصمیمات مهم با او مشورت میکنند جمعه و در طی یادداشتی راجع به نظر مسئولین اسرائیل درباره حمله یا عدم حمله ناگهانی به تاسیسات هسته ای ایران، به وحشت از پاسخ قاطع ایران در برابر چنین حمله ای اشاره میکند و پاسخ ایران را “ویرانگر” توصیف میکند.

 

در این یادداشت آمده است: «فرمانده ستاد ارتش اسرائیل “بنی گانتس” و رئیس موساد “تمیر باردو” و رئیس سازمان اطلاعات ارتش سرلشکر “افیف کوخافی” و “یورام کوهین” رئیس دستگاه امنیتی اسرائیل (شاباک)، با ایده حمله به ایران کاملاً مخالف هستند. تنها دو نفر از مسئولین سیاسی- نظامی اسرائیل یعنی “بنیامین نتانیاهو” و “ایهود باراک” طرح حمله به تاسیسات هسته ای ایران را تایید می کنند آن هم بدون در نظر گرفتن عواقب چنین حمله ای و پاسخ متقابل ایران.»

برنیاع در یادداشت خود نوشته است: «موضوع حمله احتمالی به ایران، بسیاری از دستگاه های امنیتی و فرماندهی حکومت اسرائیل را به خود مشغول و بسیاری از کشورهای خارجی را نسبت به حوادث بعد از آن نگران کرده است.»

“برنیاع” نوشته است: «فرماندهان امنیتی و سیاسی اسرائیل به ۴ جبهه تقسیم شده اند؛

-  جبهه اول می گوید تاثیر چنین عملیاتی کم است و در عین حال پاسخ ایران بسیار دیوانه وار خواهد بود چراکه با موشکباران اسرائیل از داخل خاکش و از لبنان بوسیله حزب الله و از غزه به وسیله حماس، باعث خسارت های بی پایان برای اسرائیل خواهد شد.

- جبهه دوم بر این عقیده است که باید خویشتندار بود زیرا برنامه هسته ای ایران تا دو یا دو سال و نیم دیگر تمام نخواهد شد و در این بین، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پیش خواهد بود که در صورت پیروزی “باراک اوباما” برای دور دوم یا آمدن رئیس جمهور جدید، مسئله حمله به ایران به دوش آن ها خواهد بود. علاوه بر اینکه این احتمال نیز وجود دارد که نظام ایران تغییر کند.
– جبهه گیری سوم از سوی فرماندهان دستگاه های امنیتی اسرائیل همچون رئیس ستاد ارتش “بنی گانتس” و رئیس موساد “تمیر باردو” و رئیس سازمان اطلاعات ارتش سرلشکر “افیف کوخافی” و “یورام کوهین” رئیس دستگاه امنیتی اسرائیل (شاباک) اتخاذ شده است که تمام آن ها با طرح حمله به ایران مخالف هستند

موضعی که با موضع سران سابق دستگاه های امنیتی اسرائیل همچون “گابی اشکنازی” و “مئیر داگان” و “عاموس یدلین” و “یوفال دیسکین” که با برخورد نظامی با ایران به شدت مخالف بودند مطابق می باشد.
– اما جبهه چهارم که “نتانیاهو” و “باراک” –به قول برنیاع: هیولای دوقلو- تشکیل دهنده آن هستند طرفدار آغاز جنگ علیه ایران می باشند.

حرص زدن این دو مقام اسرائیلی باعث شد تا آمریکا وزیر دفاع خود را به اسرائیل اعزام کند تااز بنیامین نتانیاهو نخست وزیر و ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی تعهد بگیرد که مرتکب حمله نظامی علیه تاسیسات هسته ای ایران بدون هماهنگی با آمریکا نشوند. که البته این دو مقام اسرائیلی از دادن این تعهد به طور واضح طفره رفته اند و تعهدی نداده اند.که به این خاطر مقامات نظامی آمریکایی از تعهد ندادن اسرائیل بسیار نگران هستند

اما در اینجا پاسخ مقامات ایرانی نیز جالب بوده پاسخی که خبرگذاری النهرین نیز آن را منتشر کرد:

“مقامات ایرانی با صراحت اعلام کرده اند که اولین موشکی که از “تل آویو” یا یک جنگنده به ایران اصابت کند، اسرائیل باید خود را برای دریافت بیش از ۱۵ هزار موشک در عرض چند دقیقه آماده کند که طبیعتاً بعد از آن دیگر اسرائیلی وجود نخواهد داشت، بلکه یک رژیم فلج باقی می ماند که غرب برای جابجا کردن آن باید از ویلچر استفاده کند. برخی دیگر از مسئولین ایران نیز گفته اند که ایران منتظر چنین حماقتی از سوی اسرائیل است تا با این رژیم تسویه حساب کند و با نابود کردن آن، مردم فلسطین را به سرزمین هایشان بازگرداند.»

این خبرگزاری نوشت: «تهدیدات ایران تنها در گفتار خلاصه نشده است بلکه این کشور با رونمایی از محصولات استراتژیک جدید همچون موشک های بالستیک “شهاب۳″ که تا ۲۵۰۰ کیلومتر برد دارد، سبب نگرانی و وحشت غرب و اسرائیل از رسیدن ایران به این مرحله از قدرت و یا حتی فراتر از آن همچون “شهاب ۴ و ۵″ که شاید ایران نخواسته آن ها را اعلام کند، شده است.»

اما بهتر است در اینجا آب پاکی را بر روی دستتان بریزم چرا که ایهود باراک در آستانه انتشار گزارش آژانس بین المللی انرژی هسته ای درباره فعالیت هسته ای ایران به رادیو اسرائیل گفت: «جنگ گردش نیست و ما به دنبال گردش هستیم نه جنگ.»

وی در ادامه گفته های خود افزود: «اسرائیل تصمیم ندارد وارد هیچ گونه جنگ و عملیات نظامی شود. گمانه زنی های روزهای اخیر در رسانه های اسرائیل که از انجام عملیات نظامی علیه ایران سخن به میان آورده اند اهمیتی ندارد.»

نتانیاهو نیز این ادعا را(حمله به ایران)مضهک خواند ولی در عین حال تاکید کرد تحریم های وضع شده علیه ایران بدون گزینه نظامی کارساز نخواهد بود و به شکست می انجامد.

اما خیر مثل اینکه این رمان همچنان ادامه دارد چرا که دیک چنی معاون رییس جمهوری پیشین ایالات متحده، اعلام داشت در صورتی که لازم شود، اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران حمله خواهد کرد.»


 این شخص همچنین با چند تن از مقامات بلندپایه اسرائیلی تا کنون درباره برنامه های اتمی ایران مذاکره کرده و همه آنها گفته اند که ایران را برای خود “یک تهدید اساسی” تلقی می کنند.»

اما جالب اینجاست که خودی ها میگویند آمریکا و اسرائیل هیچ غلطی نمی توانند بکنند هیچ یک بار در تاریخ چندین هزار ساله بشر غربی ها هم اینبار با ایران هم کلام شدن تا جایی که مجله تایم نوشت: «قیمت نفت در حال حاضر گران هست و در صورت حمله به ایران و به تبع آن کاهش تولید نفت، قیمت این ماده سوختی به شدت افزایش خواهد یافت.»

این مجله آمریکایی ادامه داد: نفت تنها نگرانی در حمله به ایران نیست. ایران توانایی های نظامی و موشکی زیادی دارد که می تواند به راحتی حملات را تلافی کند. قایق های تندروی ایران نیز می توانند تنگه هرمز را ببندند؛ تنگه ای که ۴۰ درصد نفت جهان را تامین می کند. از طرفی هم نیروی هوایی ایران هم وارد عمل خواهد شد و عملیات های تلافی جویانه انجام خواهد داد.»

تایم در پایان نوشت: «مقامات سابق اسرائیل و آمریکا در مورد حمله به ایران و تاسیسات هسته ای این کشور در سال های اخیر بارها هشدار داده اند.»

اما بزارید یکم هم به مردم اسرائیل وقت بدیم که نظرشون در رابطه با این ادعا ها چیه؟

به گزارش جام نیوز به نقل از فارس، سایت روزنامه صهیونیستی هآرتص خبری را به نقل از یکی از چهره‌های جمهوری اسلامی ایران مبنی بر توخالی بودن تهدیدات اسرائیل علیه ایران منتشر کرد.

هآرتص در ذیل این خبر نظر تعدادی از کاربران خود را قرار داده است که بخشی از آنها را در ادامه می‌خوانید:

۱_ اسرائیل مانند یک سگ هار دوست دارد پای هرکس را که در حال تلاش است گاز بگیرد. (۴۸ موافق _ ۱۸ مخالف)
 
۲_ تمام دنیا جنگ طلب نیست. فقط اسرائیل جنگ طلب است. (۱۲۸ نظر موافق _ ۵۸ مخالف)
 
۳_ وقتی شما یک جنگ را آغاز می‌کنید چطور می‌خواهید به آن پایان بدهید؟ (۲۳ موافق _ ۴ مخالف)
 
۴_ اسرائیل منافع آمریکا را در خاورمیانه از بین خواهد برد. (۱۲۵ موافق _ ۵۷ مخالف)
 
۵_ او! درست می‌گوید. (۴۱ موافق _ ۱۹ مخالف)
 
۶_ اسرائیل از سال ۲۰۰۵ هر سال در هنگام ارائه گزارش آژانس هسته‌ای از این حرف‌ها می‌زند. (۴۲ موافق _ ۱۴ مخالف)
 
۷_ ناتو هم باید به اسرائیل کمک کند. (۳۲ موافق _ ۱۳ مخالف)
 
۸_ اسرائیل بیش از ۱۷ هزار و ۴۰۰ کلاهک هسته‌ای دارد. چرا از یک بمب هسته‌ای کوچک در ایران نگران است؟ (۲۱ موافق _ ۱۳ مخالف)
 
۹_ اسرائیل باید به پاکستان حمله کند که بمب اتمی دارد نه به ایران. (۲۰ موافق_ ۱۰ مخالف)
 
۱۰_ حمله به ایران جبران ناپذیر است.(۲۷ موافق _ ۳۲ مخالف)

رسانه صهیونیستی هآرتص همچنین ساعاتی بعد، خبر اظهار نظر وزیر امور خارجه روسیه در مورد اینکه حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی ایران اشتباهی جبران ناپذیر برای رژیم صهیونیستی است را به عنوان خبر اول خود منتشر کرد.

اما نظر شما چیه؟شما به کدوم گزینه رای میدید؟به نظر من که گزینه ی۱خیلی چرب و نرمه!!!

احمدرضا جهانی بازدید : 64 دوشنبه 14 شهریور 1390 نظرات (0)

نائب الزیاره همه شما فردابه زیارت حرم آقای همه ما ایرانی هامولا علی بن موسی الرضا می روم و برای همه ی شما دوست داران آن حضرت زیارت خواهم کرد

به امید آمکه روزی برات کربلا را از آقا بگیرم 

 یا علی بن موسی الرضا 

 

احمدرضا جهانی بازدید : 83 چهارشنبه 02 شهریور 1390 نظرات (0)

همه با هم یک صدا در روز جمعه 4/6/1390 یک بار دیگرخیانت های آمریکا و اسرائیل رامحکوم می کنیم و به یاری مردم مظلوم فلسطین می رویم و شعار زیر را سر می دهیم 

مرگ بر آمریکا ، مرگ بر اسرائیل

احمدرضا جهانی بازدید : 59 پنجشنبه 27 مرداد 1390 نظرات (1)

مراسم نورانی شبی با قرآن با حضور استاد بین المللی قرآن آقای کریم منصوری در 28 رمضان 1432 مصادف با سال 1390 در مسجد جامع بهنمیر برگزار می گردد لذا از کلیه برادران و خواهران دعوت به عمل می آید 

کانون فرهنگی هنری شهداء مسجد جامع بهنمیر

احمدرضا جهانی بازدید : 65 چهارشنبه 26 مرداد 1390 نظرات (0)

درک شب قدر

زراره از امام صادق(ع) نقل می کند که از پیامبر در سرزمین مِنا درباره شب قدر سؤال کردند. آن حضرت داخل مسجد شب و در برابر جمعیت طیّ خطابه ای، بعد از ستایش خداوند، فرمودند: «من نیز به جزئیات آن اگاه نیستم، ولی بدانید که هرکس ماه رمضان را دریابد و تندرست باشد و روزها را روزه بگیرد و شب ها را به دعا بایستد و مواظب نمازش باشد و به سوی نمازجمعه بشتابد و در این حال عید فطر را درک کند، شب قدر را درک خواهد کرد و به پاداش پروردگار نائل می شود»
قلب ماه رمضان

شب های قدر فرصتی است برای بازگشتن به سوی حضرت حق و توبه کردن از گناهان و پیمودن راه درست. شب قدر، فرصتی است برای پاک کردن ظاهر و باطن از هر آلودگی. شب قدر شب زاری و سبک شدن روح از بار گناهان ورهایی از دوزخ است. فرصتی دوباره برای اظهار شرمساری و پشیمانی از گذشته ها است. مبادا این فرصت را از دست دهیم و در این شب روحانی، از امور معنوی غافل شویم. مبادا شب قدر بگذرد و ما همچنان غرق در ناپاکی ها باقی بمانیم و خود را از عمق منجلاب به معراج پاکی و وارستگی نرسانیم. مبادا شبِ نماز و تلاوت بگذرد و ما از برکات این لحظه های شکوهمند و شیرین بی بهره بمانیم.
حیف اگر...

صفحه دفترِ گسترده آفاق جهان را،

گاهی

پیش چشمت بگشای

پنجه در پنجه ابلیس فکن

تا کی و چند، اسارت در «خویش»؟

می توانی که گریبان برهانی از «نفس»

می توان ز «خود» آزاد شوی.

تو، فروغ سحری

موج بی آرامی

جویباری جاری

خنده صبحی و مهتاب شبی

تو فروزنده تر از خورشیدی

حیف اگر وصله ناجور و کج جامه «هستی» باشی!

درد و افسوس اگر مشتری زشتی و پستی باشی.

حیف اگر در «شب قدر»

«قدر» خود نشناسی؛...
شب قدر و نزول قرآن

برخی از زمان ها و مکان ها در نگاه ما از جایگاه ویژه ای برخوردارند. شب قدر نیز از این قبیل است؛ زیرا حوادث مهمی در این شب رخ داده است. از جمله این رویدادها، نزول قرآن است که خداوند درباره آن می فرماید: ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم.
شب قدر و نزول ملائکه

از ویژگی های مهم شب قدر فرود آمدن فرشتگان آسمان بر امام و حجت خداست. بر اساس روایات متعدد و معتبر شب قدر به زمان پیامبر اکرم(ص) اختصاص ندارد؛ بلکه هر سال تکرار می شود و در آن شب، فرشتگان الهی بر قلب امام فرود می آیند و آنچه خداوند فرمان داده است با او درمیان می گذارند.
شب قدر و آزادی روح

از ویژگی های شب قدر، آزادی روح آدمی است. انسان در لحظه لحظه زندگی اش هدف وسوسه ها است. دام های گوناگون شیاطین و وسوسه نفس امّاره همیشه بر دست و پای روحش تنیده شده و مجال پرواز و رهایی از آن کمتر وجود دارد. اما خداوند اراده کرده است که در شب قدر این سلطه و سیطره را از شیاطین بگیرد و برای بندگانی که به او رو آورده اند، فرصت عروج فراهم آورد.
شب قدر و تعیین سرنوشت

از رویدادهای مهم شب قدر، تعیین سرنوشت آدمی است. در این شب، حوادث و امور نیک و بد سال آینده انسان، تعیین می شود و سرنوشت سال آینده او در آن شب رقم می خورد. او ابزاری در اختیار دارد که می تواند با استفاده از آن در این شب، چگونگی سرنوشت خود را تا حدّی تعیین کند و همین مسأله است که شناخت و بهره گیری از «شب قدر» را ضروری می سازد. بدون شک، آن ابزار چیزی جز دعا نیست.
شب قدر، شب نیایش

دعا، فرصتی برای تطهیر روح آدمی است. امام سجاد(ع) که زین العابدین، یعنی زینت پرستندگان لقب یافته است، برای دعا کردن در «شب قدر» اهمیت ویژه ای قائل است. آن بزرگوار که در دعاهایش هر آنچه موجب سعادت و صلاح است درخواست می کند، از خدا توفیق نیایش کردن در شب قدر می طلبد. بنابراین شایسته است که همه ما به شب قدر به عنوان شب سرنوشت ساز بنگریم و خود را آماده کنیم تا با دعا و نیایش، در تعیین سرنوشت و وارستگی روح خویش بکوشیم.

احمدرضا جهانی بازدید : 59 سه شنبه 11 مرداد 1390 نظرات (0)

 

best4best

آمد رمضان و عید با ماست /  قفل آمد و آن کلید با ماست

آمد رمضان به خدمت دل /  و آن کس که دل آفرید با ماست

فرا رسیدن ماه مبارک رمضان بر شما مبارک

.

عازم یک سفرم ، سفری دور به جایی نزدیک

سفری از خود من تا به خودم ، مدتی هست نگاهم

به تماشای خداست و امیدم به خداوندی اوست

فرا رسیدن ماه رمضان ، ماه بارش باران رحمت الهی مبارک

التماس دعا

 

احمدرضا جهانی بازدید : 71 دوشنبه 10 مرداد 1390 نظرات (0)

حلول ماه مبارک رمضان مبارک باد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.

اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.

اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى  الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ  وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ

حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ  وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ

اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ

اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ

احمدرضا جهانی بازدید : 61 دوشنبه 10 مرداد 1390 نظرات (0)




ترجمه فارسی :‌






به نام خدای بخشنده مهربان
ای خداوند!
نیازم را به درگاه تو می آورم،
به سیمای بزرگوارت،
و به روشنایی آن سیمای نور افشانت،
و به فرمانروائی دیرینه ات،
ای همیشه زنده،
ای صاحب اختیار همه چیز،
به نامی که آسمان ها و زمین ها به آن تابش دارند،
و به آن نامی که آغازها و انجم ها به آن سامان می گیرد،
ای زنده ی پیش از هر زنده!
ای زنده ی پس از هر زنده!

ای زنده، در آن حال که هیچ زنده ای نبود!
ای حیات بخش مردگان!
و ای آن که زنده ها را می میرانی!
ای همیشه زنده!
هیچ الاهی جز تو نیست.
ای خداوند!
برسان به مولای ما،
امام راهنمای
راه یافته
آن به پا خاسته امر تو
( که درودهایت بر او و بر نیاکان پاک او باد)
از سوی تمامی ایمان آورندگان در کوه و دشت
در سرزمین های شرقی،
و نواحی غربی آن،
از جانب من
و پدر ومادرم،
درودهائی همسنگ با عرش خدا،
برابر با مرکب کلمات او،
آنچه که تنها خدا می شماردش
و کتاب او آن را در بر می گیرد.
ای خداوند!
صبح امروز
و هر روز که زنده باشم،
با ولی تو، مهدی، پیمان دوباره می بندم،
قرار، تعهد و بیعت او
همچنان بر گردن من است
و از آن باز نمی گردم،
این میثاق تغییر نخواهد یافت،
و تا باد نابودی نگیرد، هرگز!
ای خدای من!
مرا یار و یاور او قرارده،
و پشتیبان مولی،
در شمار فدائیان سوی او،
برای روای نیاز او شتابانم کن،
می خواهم،
فرمانش،
فرمانبر،
حامی بی چون او،
سوی اراده اش مشتاق،
پیش تر از همه باشم،
پیش روی او شهیدم کن،
ای خداوند!
اگر آن مرگ قطعی و حتمی ،
برای بندگان میان او و من فاصله شد،
از قبر بیرونم آر،
کفن پوشیده باشم،
لبیک گویان،
به ندای آن دعوتگر بزرگ،
هر جا باشم،
صحرا یا شهر،
ای خدای من،
آن فروزان رعنا قامت،
آن نورانی بسیار ستوده را بنمایانم،
به نیم نگاه من به او،
دیده ام را سرمه کش،
فرج او نزدیک،
خروجش آسان،
و برنامه اش، فراگیر گردان،
و مرا پوینده ی راه راست او قرار ده،
فرمانش نافذ،
پشت او را نیرومند،
سرزمین هایت، به او آبادان،
و بندگان خود را با او جانی دوباره بخش،
ای خدای من!
زیرا تو گفته بودی:
(و تو حق می گوئی)
" به سبب دستآورد مردم، در تری و خشکی،
تباهی پدیدار شده است".
پس، حال که چنین است، ولی خودت را،
برای ما، هویدا ساز،
همو که فرزند دخت پیامبر توست،
و هم نام رسول توست،
تا بر تمامی باطل پیروز شود،
آن را در هم کوبد و نابود سازد،
حق را احقاق،
و آن را تحقق بخشد.
ای خدای من!
او را برای بندگان مظلوم،
پناه،
و برای آن که جز تو یاوری ندارد،
یاور،
و برای همه احکام تعطیل شده کتابت،
مجدد، (تجدید کننده)
و برای تمامی نشانه های دین و سنت رسولت،
برافرازنده،
قرار ده،
ای خدای من!
او را در زمره ی کسانی قرار ده،
که تو آنان را از سختی تجاوزکاران
در امان داشته ای،
خداوندا!
با دیدار او،
پیامبر خود،
(درود تو بر او و خاندان او باد)
و همه ی پیروان دعوت محمدی را مسرور گردان،
و در نبود او بر پریشان حالی ما رحم کن، رحم،
ای خدای من!
مهربان ترین مهربانان!
به مهربانی ات،
با آمدنش، این اندوه انباشته را،
از این امت بزدای،
و برای ما، در ظهور او،
شتاب کن، شتاب کن،
آنان این ظهور را بعید می دانند،
و ما آن را نزدیک می بینیم،
ای صاحب زمان!
شتاب کن، شتاب کن،

احمدرضا جهانی بازدید : 70 یکشنبه 09 مرداد 1390 نظرات (0)

(شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَینَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ ) ‏ 185 البقرة

«ماه رمضان است که قرآن در آن فرو فرستاده شده است، تا مردم را راهنمایی کند و نشانه‌ها و آیات روشنی از ارشاد (به حق و حقیقت) باشد و (میان حق و باطل در همه ادوار ) جدائی افکند. پس هر که از شما ( فرا رسیدن ) این ماه را دریابد،باید که آن را روزه بدارد.»




نجوای رمضان ترنم آوای قرآن را شکوه می بخشد و نغمه های مناجات رمضان شب های تاریک آن را روشن می گرداند.
فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ، ماه خیر ، برکت و نزول قرآن را به تمامی مسلمانان عزیز  تبریک عرض می نماییم .

احمدرضا جهانی بازدید : 64 یکشنبه 09 مرداد 1390 نظرات (0)


بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا كبوتر عشق است بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
كه روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را و ناامید مباش
بهشت پاك اجابت هزار در دارد
بخوان دعای فرج را كه صبح نزدیك است
خدای را شب یلدای غم سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را ز پشت پرده اشك
كه یار گوشه چشمی به چشم تر دارد
بخوان دعای فرج را كه یوسف زهرا
ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را كه دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد

احمدرضا جهانی بازدید : 51 یکشنبه 09 مرداد 1390 نظرات (0)

دعای فرج


اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشكار شد و پرده از كارها برداشته شد و اميد قطع شد

وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ
و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد و تويى ياور و شكوه بسوى تو است

الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
و اعتماد و تكيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدايا درود فرست بر

مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
محمد و آل محمد آن زمامدارانى كه پيرويشان را بر ما واجب كردى و بدين سبب مقام

وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ
و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ايشان به ما گشايشى ده فورى و نزديك مانند

الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى
چشم بر هم زدن يا نزديكتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا كفايت كنيد

فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ
كه شماييد كفايت كننده ام و مرا يارى كنيد كه شماييد ياور من اى سرور ما اى صاحب

الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ
الزمان فرياد، فرياد، فرياد، درياب مرا درياب مرا درياب مرا همين ساعت

السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ
همين ساعت هم اكنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترين مهربانان به حق

مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ
محمد و آل پاكيزه اش

احمدرضا جهانی بازدید : 49 یکشنبه 09 مرداد 1390 نظرات (0)

ثواب روزه دار
1-امام صادق از پدرش،پدرانش نقل می کند که رسول خدا فرمود :روزه دار در عبادت خدا بسر می برد،گر چه در رختخوابش خوابیده باشد؛ البته تا زمانی که از مسلمانی غیبت نکند.
2-امام صادق از پدرش،پدرانش نقل می نماید که رسول خدا فرمود: خواب روزه دار عبادت و نفس اوتسبیح است.
3-امام صادق فرمود :خواب روزه دار عبادت، خاموشی او تسبیح،عمل او پذیرفته شده و دعای او مستجاب است.
4- امام صادق فرمود:بد بویی دهان روزه دار نزد خداوند برتر از بوی مشک است.
5-امام کاظم می فرماید هنگام ظهر بخوابید .زیرا براستی که خداوند در خواب روزه دار را آب و غذا می دهد.
ثواب ناسزا شنیدن در حال روزه و گفتن« من روزه دارم؛ سلام علیکم»
امام صادق از پدرش،پدرانش نقل می کند که رسول خدا فرمود :بنده ای نیست که روزه بگیرد و ناسزا بشنود و بگوید:من روزه دارم ؛سلام علیکم،مگر این که پروردگار متعال به فرشتگانش می فرماید :بنده ام از شر بنده دیگرم به روزه پناهنده شد؛شما نیز او را از آتشم پناه داده و وارد بهشت نمایید.
ثواب یک روز روزه در راه خدای عزوجل
1-رسول خدا فرمود : کسی که یک روز در زاه خدا روزه بگیرد ؛ مانند این است که یک سال روزه گرفته است
ثواب یک روز روزه در گرما با تشنگی زیاد
1-امام صادق می فرماید : هر کس که یک روز در گرما روزه بگیرد وخیلی تشنه شود،خدای عزوجل هزار فرشته را وکیل می کند که دست به صورت او کشیده و به او مژده دهند تا زمانی که افطار کند.و در این هنگام خدای عزوجل به او می فرماید: چقدر خشبو هستی .فرشتگانم گواه باشید که من قطعاً او را آمورزیدم.

احمدرضا جهانی بازدید : 52 یکشنبه 09 مرداد 1390 نظرات (0)

 

به سید علی خامنه ای:

عمریست که مدیون پریشانی خویشم

شرمنده از این وضع مسلمانی خویشم

دریازده ام نیست مرا بیم تلاطم

حیرت زده ی این دل طوفانی خویشم

ابری شده ی وصل توام کاش بگرید

سرمست از این دیده ی بارانی خویشم

من زاده ی ری هستم و هروز بگویم

پابست همان قبله ی تهرانی خویشم

بر روی دلم با خط خوانا بنویسید

من عاشق ابیات رجزخوانی خویشم

بگذار بگویم که چگونه شدم عاشق

زنده شده ی پیر چمارانی خویشم

ای مردم آزاده بدانید که من هم
دلبسته ی آن یار خراسانی خویشم*

* : هرچند امین بسته دنیا نی ام اما/دلبسته ی یاران
خراسانی خویشم *  آخرین بیت غزل معروف مقام معظم رهبری  * برای سلامتی آقا امام زمان (عج) صلوات


احمدرضا جهانی بازدید : 66 جمعه 07 مرداد 1390 نظرات (0)

مسئله: اگر در روزه واجب معینى مثل روزه رمضان از نیت روزه گرفتن برگردد، روزه‌اش باطل است، ولى چنانچه نیت كند كه چیزى را كه روزه را باطل مى‌كند بجا آورد در صورتى كه آن را انجام ندهد، روزه‌اش باطل نمى‌شود.
ادب عمومی(پرهیز از غیبت)
پیامبر خدا صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله فرمودند: «روزه‌دار تا وقتی‌ كه از مسلمانی غیبت نكند در حال عبادت است هر چند در بسترش خفته باشد.» (1)
و نیز پیامبر اكرم صلی ‌‌الله ‌علیه ‌و ‌آله‌ فرمودند: « هرگاه روزه‌دار غیبت كند، روزه‌اش را گشوده است.»(2)
پی‌نوشت‌ها:
1- فضائل‌الاشهر الثلاثة، ص 122.
2- عوالی الالی، ج 1، ص 263.

احمدرضا جهانی بازدید : 50 جمعه 07 مرداد 1390 نظرات (0)

امير المؤمنين (عليه السلام) مى‏فرمايد: آنگاه كه ديدى هلال (ماه رمضان) را فلا تبرح، خشم نگير و عصبانى نشو، و «قل اللهم انى اسالك خير هذا الشهر، و فتحه و نوره، و نصره،و بركته، و طهوره، و رزقه، و اسئلك خير ما فيه و خير ما بعده، و اعوذ بك من شر ما فيه و ما بعده، اللهم ادخله علينا بالامن و الايمان، و السلامة و الاسلام، و البركة و التقوى، و التوفيق لما تحب و ترضى‏» (1) و بگو بار پروردگارا خير و خوبى در اين ماه را از تو مى‏خواهم و همچنين فتح و پيروزى (بر شيطان) و نورانيت، و يارى (بر روزه‏دارى) و بركت و طهارت، و روزى اين ماه را از تو مى‏طلبم، و از تو خير آنچه در اين ماه هست و بعد از ماه مسئلت مى‏نمايم، و به تو پناه مى‏آورم از شر و بدى آنچه در اين ماه مى‏باشد، و آنچه بعد از آن است، بار پروردگارا اين ماه را با امن و امان و ايمان به تو و سلامت نفس و نعمت اسلام، و بركت و تقوى و توفيق يافتن به آنچه تو دوست مى‏دارى و راضى مى‏گردى بر ما وارد گردان (كه همه اوصاف شايسته را در اين ماه داشته باشيم).

پى‏نوشت:

1- من لا يحضره الفقيه، ص 100.

روزه، درمان بيماريهاى روح و جسم صفحه 13

احمدرضا جهانی بازدید : 48 دوشنبه 03 مرداد 1390 نظرات (0)

آنچه مردم را دانشمند مي کند، مطالبي نيست که ياد ميگيرند، بلکه چيزهايي است که مي فهمند.
يا راهي پيدا مي كنم؛ يا آن را پديد مي آورم.
کسيکه هر روز بر يک ترس غلبه نيابد، درس زندگي را نياموخته است.
اگر شما تشخيص ميدهيد که اشتباه کرده ايد، جرات پذيرش آنرا داشته باشيد.
ما نمي توانيم حوادث را در مهار آوريم. اما ميتوانيم واکنش خود را نسبت به آنها مهار کنيم.
همچون توپ پلاستيکي باشيد که هر چه محکم تر به زمین مي خورد، بالاتر مي رود.
در مسير صعودتان با افراد مهربان باشيد. زيرا هنگام پايين آمدن به آنها نياز خواهيد داشت.
براي شناکردن به سمت مخالف جريان رودخانه، قدرت و جرات لازم است. والا هر ماهي مرده اي ميتواند موافق جريان آب حرکت کند.
هيچ تضميني براي رسيدن به يک هدف معين در زمان معين وجود ندارد. اما تضميني وجود دارد که اهدافي که هرگز تعيين نشده اند، هيچ وقت به دست نمي آيند.
ديوانه بمانيد، اما مانند عاقلان رفتار کنيد. خطر متفاوت بودن را بپذيريد، اما بياموزيد که بدون جلب توجه متفاوت باشيد
براي فرار از انتقاد، بايد هيچ کاري انجام ندهيد، هيچ چيز نگوييد، هيچي نباشيد!
صد درصد تيرهايي که هرگز شليک نمي کنيد، به هدف نمي خورد.
اعتماد کردن به هرکس و اعتماد نکردن به هيچ کس، هر دو شکستي برابر است.
شما زمان و نوع مرگ خويش را نمي دانيد. تنها ميتوانيد در مورد چگونه زندگي کردن خود، تصميم بگيريد.
يک لاک پشت ممکن است صدها سال زندگي کند زيرا لاک اش به خوبي از آن محافظت مي کند. اما فقط وقتي مي تواند به جلو حرکت کند که سرش را بيرون بگذارد

توانایی انسان
توانائی هایت چقدره ؟
قبل از خواندن این یادداشت چند لحظه به این فکر کن که شما چقدر توانائی بالقوه داری ؟ اگر ناگزیر شوی ، چه کارهایی می توانی انجام دهی؟
هر چقدر هم خود را دست بالا بگیری باز هم ، خودت را کم به حساب آورده ای و مطلب زیر از ویلیام جیمز در موردت صدق می کند که می گوید: 
" اغلب آدم ها به لحاظ جسمی ، ذهنی یا اخـــــــلاقی در دایره بسیار باریکی از وجود بالقوه خود زنـدگی می کنند ، تنها از جزئی از آگاهی احتمالی و منــابع روح و روان خود بهره می گیرند. کارشان به رفتار کسی می ماند که از مجموعه اندامهای زنده جســــم خود ، عادت کند که تنهــــا انگشت کوچکش را تکان دهد.حوادث غیر منتظره و بحرانهای بزرگ نشان می دهند که منابع حیاتی ما چقـــدر از آنچه می پنداریم بزرگتر و عظیم تر است."


احمدرضا جهانی بازدید : 54 دوشنبه 03 مرداد 1390 نظرات (0)

معنای ازدواج _ رابطه عشق و ازدواج
ازدواج نوعی رابطه است . اصولا زندگی یعنی برقراری رابطه برای پاسخ گفتن به ضرورتها. در ازدواج ما دو نوع نیاز را باید برطرف کنیم 1- نیاز جنسی که خیلی مهم است 2- نیاز روحی - روانی که آن هم به نوبه خود مهم است البته ما نیازهای مادی هم داریم که بدون ازدواج هم قابل پاسخگویی است .
وقتی نیاز جنسی ما به صورتی مکانیکی برطرف بشود ، نمی‌توانیم نام آن را ازدواج یا زندگی مشترک بگذاریم 0 چرا که این رابطه با خود ارضایی هیچ فرقی ندارد. تنها نوعی رابطه مکانیکی است . حتی می توانم بگویم که در برخی اوقات خود ارضایی، که به هیچ وجه تجویز نمی شود ولی طبق آمار مراکز علمی ، بسیاری به این شیوه ارضاء پناه می‌برند، آرامش بیشتری به دنبال دارد . چراکه ما در ارضاء جنسی مکانیکی و پسیکولوژیک ، صدمه هم می خوریم.چرا که در این خصوص رابطه ناهنجار است و در ضمن خیال می کنیم مورد سوء استفاده قرار گرفته ایم.
پس انگیزه ما برای زندگی مشترک ارضاء دو نوع نیاز است: نیاز جنسی و نیاز روحی- روانی.اما چرا ما مبتلای به این نیازها شده ایم ؟! نیاز جنسی که غریزی است و در سرشت ماست . ما نیازهای روحی خود را به شکل های گوناگون کسب می کنیم . ما به این نیاز مبتلا می شویم. در واقع وقتی احساس درونی می کنیم ، نیاز به ایجاد رابطه داریم 0 در رابطه ای که بیشتر واکنشی است . ممکن است رابطه جنسی را هم خرج رابطه روحی روانی خود بکنیم ، ولی چیزی به دست نیاوریم . یعنی ارضاء خود را رها کنیم تا روانمان التیام یابد 0 تهی درون پر شود 0 خلأدرون از بین برود . ولی می بینیم که نمی شود 0 پناه بردن به بسیاری از گروه ها و فرقه ها بخاطر رهایی از این احساس خلأ و تنهایی و پوچی درون است.
بنابر این وضعیت ما در رابطه با عشق می تواند دوگونه متصور بشود :
1- وقتی که احساس عاشقانه داریم
2- وقتی که به واقع عاشق هستیم .
احساس عاشقانه داشتن برای همه ما دست می دهد. نوعی فرار ازخلأ درونی است . می خواهیم خود را فریب بدهیم. از این رو احساس می کنیم که کسی را دوست داریم . به شدت هم دوست داریم . ولی وقتی به او بیش از حد نزدیک می شویم ، از او می گریزیم. مشکل ما خلأ درونی است . دنبال پاسخ هستیم ، ما تنها شکل آن را عوض کرده ایم.شکلی عاشقانه به آن داده ایم ، ولی این یک رابطه عاشقانه نیست ؛ عاشق نمایانه است ؛ نوعی تلقین به نفس است ؛ نوعی فرار از احساس تنهایی ، اجحاف و بی کسی.
ازدواج با عشق و بدون عشق !
ازدواج خالی از عشق ضایع است. اینچنین رابطه ای تبدیل می شود به مشتی روابط خام و مکانیکی. تکرار روزان و شبان . تکرار بیگاری های اجتناب ناپذیر. تکرار دلخوری ها و دلمردگی ها . تکرار فرارها و دغدغه ها 0 تکرار مصیبت ها و تعزیت ها . زندگی مشترک بدون جاذبه های عاشقانه چه از نوع اول و چه از نوع دوم ، به واقع تحمل ناپذیر است . ولی ما باید تحمل کنیم و بهای آن را با سلامتی خود بپردازیم.این بدهی ما به ذهنیتی است که در آن جهالت و نادانی حکومت می کند.
در این صورت ، یکنواختی آن آزار دهنده است . تلاش بیهوده برای سرپا نگه داشتن آن آزار دهنده است .
نیروی حیاتی ما را تحلیل می برد . ولی ما می مانیم چرا که راه دیگری در برابر خود نمی بینیم . دیدگاه ونظرگاه ما محدود و بسته است . می ترسیم. ما برای رهایی از اضطراب و ترس ازدواج کرده ایم ! پس پر از ترس و وحشتیم. ازدواج نه تنها این اضطراب و ترس را از بین نمی برد ، بلکه افزایش هم می دهد .
ازدواج نه تنها احساس ایمنی به ما نمی دهد ، بلکه اندک احساس ایمنی ما را نابود هم می کند . من به هیچ وجه با ازدواج مخالف نیستم . انسان برای داشتن زندگی مشترک در این عالم هستی گذاشته است.
زن و مرد مکمل یکدیگرند و در طراحی هستی بدین شکل روییده اند. ولی می دانم که چالش های عصبی آن ما را فرسوده می کند . بهانه هایی که برای تداوم آن داریم عذاب آور است . سازگاری و تطبیق در آن دشواری زاست . با این همه ما از سر ناچاری آن را ادامه می دهیم ، چون می خواهیم که همراه با هنجار جامعه باشیم و می ترسیم که جامعه بر ما انگ و برچسب بگذارد . چرا که باید نیاز جنسی خود را به صورتی مکانیکی ارضاء کنیم .
می مانیم و می پوسیم ! می مانیم و استعدادهای خود را تلف می کنیم 0 می مانیم و در جا می زنیم .
نه ؛ وا پس می رویم ! ازدواج وقتی از سر ناچاری است و مرکز ثقل آن شهوت است ، تنها به معنی پرداختن به جنسیت است ، ضایع کننده است 0 چرا که دو طرف یکدیگر را درک نمی کنند . رابطه جنسی آن هم صرفا برای تخلیه « روانی » خویش نوعی ستم به خود است . دو « تن » بدون درک هم جمع شده اند که تازه معنای آن هم جمع شدن نیست ، این نوعی « جمع نمایی » است که در اصل تفرقه است 0 جهان های متفاوت ، راه های متفاوت ، جهت های متفاوت ، نگاه های متفاوت ، هدف های متفاوت ، سلیقه های متفاوت ، و عقده های یکسان و زجرهای غیر متفاوت ! زجرهای ما یکسان است ، چرا که عقده های انسان های پسیکولوژیک و بیولوژیک کم و بیش همانند است .
وقتی انسان ازدواج را « هدف » در نظر می گیرد ، باید بهای نازل آن را هم بپردازد . باید تسلیم بشود.باید دور از عشق و سرمستی و پرواز و سبکی و شور و شعف و نشاط و طرب زندگی کند من این را زندگی نمی دانم. این نوعی شکنجه است که آدمی به خاطر نادانی و جهالت و هم هویتی با گذشته موروثی به جان می خرد و بهای سنگینش را هم با فرسودگی و مرگ در هر لحظه می پردازد . رنج و دردی که همواره باید تحمل کند . ازدواج و یا زندگی مشترک عبارات با شکوهی هستند ، آن گاه که دو نفر به هم بر می آیند و در کنار هم احساس شادی و خوشی و سبکی و پرواز می کنند .یعنی زندگی طربناک ، همچنان که ژرژ پنجم کرد ! پادشاه بریتانیای کبیر ، پادشاهی انگلیس را رها کرد که با معشوقه خود « خانم سامپسون» زندگی کند. بخاطر یک زندگی عاشقانه دست از سلطنت برداشت و تا حدود صد سالگی نیز در کنار همسرش ماند ! ولی ما این رابطه باشکوه را خراب می کنیم یا به استقبال خرابی آن می رویم ! چرا که از آن هیچ چیز جز رابطه جنسی ، آن هم کج و معوج ! - نمی دانیم 0 آن را خراب می کنیم ؛ با انتظارهای بیهوده ، با سبکسری های بچه گانه ، با نپختگی های کودکانه ، با باورهای عتیق و با محاسبه های کوچک و مقایسه های بی ربط و چالش های بی جهت ! ما زندگی مشترک را به تکرار کلیشه های خمیازه آور تبدیل می کنیم و بعد از کسالت آن می نالیم . ما برای زندگی مشترک تجربه کافی و وافی نداریم . ادای آن را در می آوریم 0 می خواهیم آن را در خانه همسر خود به دست آوریم. تاجری هستیم که بدون دست مایه دست به تجارت زده ایم . عاقبت آن هم معلوم است: ورشکستگی آشکار یا پنهان ! همه اینها تحفه انسان پسیکولوژیک است برای یک زندگی به اصطلاح مشترک که می توانیم نام آن را بگذاریم «زندگی نامشترک» !
بسیاری ازدواج می کنند ولی از سر ناچاری و خود را ، یعنی قابلیت ها و استعداد های خود را تباه می کنند .آنها گستره های دیگر را ندیده اند . هر چه دیده اند و شنیده اند همین بوده است. از این رو فکر می کنند که راه دیگری در مقابل ندارند. به علاوه عشق هم به این سادگی ها حادث نمی شود . منتظر آن هم نباید بود . چرا که انتظار باعث می شود که عشق از ما بگریزد. عشق مهمان ناخوانده است . می آید بدون آنکه در بزند . ما را آتش می زند بدون آنکه صدای گامهایش را بشنویم . بنابر این به نوعی رابطه باید قانع بود و آن رابطه جنسی است .
از اینجا می توان نوع دیگری از رابطه را هم تعریف کرد . رابطه ای که عاشقانه نیست ولی عاقلانه – عاشقانه است . در این رابطه حوزه مغناطیسی انسان شدت می گیرد . در این حوزه دو انسان به هم جذب می شوند . به نوعی نمی توانند از این حوزه بگریزند . بدون شک جذبه جنسی و آسودگی خیال در آن نقش تعیین کننده دارد . دراین گونه از رابطه ، همزیستی به شکل شکوهمندی ادامه می یابد.
امارابطه عاقلانه – عاشقانه یعنی چه ؟
رابطه عاقلانه – عاشقانه زندگی مشترکی است که البته دور از تصاویری که ما در ذهن داریم تحقق پیدا می کند . در این رابطه اگر محاسبه جایی نداشته باشد ، نوعی عشق تحقق پیدا می کند . اسم این را می گذارم « خودگرا » درست مانند تولد بیولوژیک که در آن انسان معصوم زاده می شود . اما پس از آن انسان بیولوژیک گرفتار دست خوردگی می شود و پسیکولوژیک می شود . در این حالت عشق نمی تواند آن چنان جوانه بزند . چرا که انسان پسیکولوژیک سرشاراز نفرت و کینه است . هرچند می دانیم و می بینیم که در این وضعیت نیز برخی« صاعقه عشق » می شوند . به راستی« صاعقه عشق »! من نام این را می گذارم « صاعقه عشق » چرا که ناگهان پدیدار می شود و درون شرطی انسان راخاکستر می کند . و از این خاکستر جوهر اصیل انسان متبلور می گردد و زاده می شود .
خود ، من ، نفس ، مرکز و هرچه در ذهن ما اخلال می کند می سوزد و ناپدید می گردد . با این حال عشق اولی یا خردگراست که عمومیت دارد و می تواند انسان پسیکولوژیک را هم به مرزهای دگرگونی فانکشنال بکشاند . در واقع عشق اول راهگشا نیز هست .
عشق نوعی مراقبه دایم است . مراقبه ای که ما را به ورای ذهن شرطی می برد . در این حالت ذهن ما همان است که بوده ، یعنی شرطی و برنامه ریزی شده است . ولی عشق در آن تحول و دگرگونی شگفتی ایجاد می کند . پیوند ما رابا برنامه های ذهنی و عقده ها می برد . عشق قاتل چرک درون ماست. عشق قاتل همه محاسبه هاست . عشق قاتل انتظارها و سبکسری های ماست 0 عشق قاتل منیت هاست . بنابراین عشق نجات دهنده است .منجی ماست . انسان پسیکولوژیک و فانکشنال ، هر دو در معرض حادثه عشق اول و دوم هستند . هر چند انسان فانکشنال بهتر در این حوزه مغناطیسی قرار می گیرد . چراکه سراسر نگاه ، توجه و مراقبه است . و ذهنی که مزاحمت ندارد و شکوه زیبایی را باهمه وجود حس می کند.
عشق قاتل خود محوری هاست. آینه ای است که جوهر ما را بر ما آشکار می کند . جوهری که غماز است. عشق قاتل همه است به جز معشوق . همه در برابر معشوق می میرند ؛ نه به کینه و نفرت و شکنجه ، نه ؛ از سر بی نیازی می میرند. عشق بشارت دهنده بی نیازی است . هنگامی که عشق هست ، جهان و حتی همه عالم هستی از آن ماست . از این رو حسادتی در کار نیست . آزمندی در کار نیست . با عشق ما همه چیز داریم ؛اما وابستگی نداریم .
عشق یعنی توانگری 0 عشق یعنی هیچ ! یعنی « تهیت »0 یعنی کوری و کری نسبت به جهان شرطی. عشق یعنی معشوق و دیگر هیچ!
متأسفانه ممکن است که ما پس از مدتی به وضعیت گذشته باز گردیم . و البته باز می گردیم ! باکی نیست . ولی این حالت یکی از شگفتی های درون ما باقی می ماند.با این همه می توانیم همچنان به عشق اول بیندیشیم . عشقی که من روی آن خیلی حساب می کنم . عشق اول ، عشق واقعی زندگی ماست . می تواند تکرار بشود . می تواند هما ن جا که هست بماند . انسان فانکشنال که دور از محاسبه و مقایسه و رقابت زندگی می کند همیشه مستعد عشق اول و دوم است .
انسان فانکشنال که افق دید او تمیز و پاک است ، همواره مهیای پذیرش عشق اول و دوم است . عشق اول است که کیفیتی انسان ساز دارد . هنر و زندگی را جلا می دهد0 شادی را جاودان می کند . بدون آنکه زیان های عشق دوم راد اشته باشد 0 عشق دوم همه چیز را خاکستر می کند 0وادی جنون است .
عاشقم من برفن دیوانگی
مردم ازفرهنگی و فرزانگی
عشق اول سازنده است . انسان فانکشنال را در مسیر سازندگی نگه می دارد . بیشتر به درد جامعه می خورد. از این روست که می تواند گرمای عشق دوم را هم داشته باشد ، ولی خسارت های عشق دوم را نداشته باشد . این که می گویم « خسارت » ، به خاطر این است که در هر حال ما باید در جامعه زندگی کنیم . از این رو عشق دوم ویران کننده جامعه است . همه هنجارها را به هم می ریزد . رو به درون دارد. اما عشق اول رو به بیرون هم دارد . از ضرورت ها غافل نیست . با این همه این اتفاق ( ورود عشق دوم ) ممکن است هر لحظه از نو رخ دهد .
عشق اول دارای جاذبه جنسی است که تکراری خوشگوار دارد . همراهی با طرفی که همرأی و همساز و همدم و همدل و همراه و همکوش و همفکر وهمکیش و همسان و همتا و همبود و همشد وهمخواه شماست . این عشق داوم دارد . عشق دوم اغلب بی دوام است . صاعقه وار می آید و صاعقه وار می رود. همه ما منتظر عشق دوم هستیم ؛ از این روست که عشق اول را که واقعی تر و ممکن تر و محتمل تر است از دست می دهیم ! بیداری ما ضامن ادراک ورود عشق اول و خردگر است .
این بیداری را پاس بداریم . عشق اول همیشه در نزدیکی ما لنگر انداخته است . همیشه منتظر ماست . ورودش را در هر لحظه خوش آمد بگوییم .

احمدرضا جهانی بازدید : 48 دوشنبه 03 مرداد 1390 نظرات (0)

خواسته‌هاي کودکان :
هر چند کودکان معمولاً نيازهاي خود، به ويژه نيازهاي مرتبط با مسائل درسي را کمتر به زبان مي‌آورند، امّا مانند هر انساني خواسته‌ها و نيازهايي دارند که دوست دارند والدين به آنها اهميت بدهند.
اغلب دانش‌آموزان در هر مقطع تحصيلي که باشند، دوست دارند والدين آنها از وضعيت تحصيلي‌شان آگاه شوند و با اولياء مدرسه ارتباط مناسبي داشته باشند. اين ارتباط به آنها اطميناني خاص مي‌بخشد.
ارتباط منظم و دوستانه والدين با اولياء مدرسه، اطمينان خاطري دلنشين به دانش‌آموز مي‌‌دهد و باعث مي‌شود تا او خانه و مدرسه را جدا از هم و در مواردي مقابل هم نبيند.
ارتباط والدين با اولياء مدرسه باعث شناسايي بهتر نقاط قوّت و ضعف دانش‌آموز شده و بر همين اساس ياري رساندن به او معناي بهتري پيدا مي‌کند. حضور والدين در جلسات اوليا و مربيان کودک اطمينان مي‌‌دهد که والدين به وضعيت تحصيلي او و در نهايت موفقيت تحصيلي او و يا از همه مهمتر خود او اهميت مي‌دهند و مانند ديگر کودکان براي والدينشان مهم هستند. فرزندان انتظار دارند تا والدين با ارتقاء سطح معلومات و آگاهي‌هايشان، نيازها، مشکلات و انتظارات آنها را پاسخ دهند تا آنها نيز به راحتي بتوانند راه درست را بيابند.
شش نکته کليدي
پروفسور جويس استين از دانشگاه جان‌ها‌پکينز به شش نکته به عنوان نکات مهم در برقراري ارتباط بين والدين و فرزندان و آموزش عملي نظم و انضباط در کار و درس اشاره کرده و مي‌گويد: «عوامل بسياري در برقراري ارتباط مناسب بين فرزندان و والدين، والدين و اولياء مدرسه ،و به طور کلي هماهنگي و ارتباط بين افراد خانه و مدرسه دخيل هستند که دليل اصلي برقراري اين ارتباط مناسب بين افراد خانواده و خانواده و اولياء مدرسه آموزش و پرورش صحيح کودکان و در نهايت موفقيت تحصيلي آنها است.
الف) تربيت فرزند:
والدين و ديگر افراد مرتبط با کودکان چه در منزل و چه در مدرسه بايد جهت‌گيري خود را به سمت آموزش و پرورش صحيح کودک متمرکز کنند. بنابراين:
*والدين بايد با مطالعه ي کتاب، حضور در کلاس‌هاي آموزشي، مشورت با والدين موفق و... به بهترين شيوه آموزش و پرورش کودک مسلّط شوند. اگر چه والدين تحصيل‌کرده روي فراگيري مهارت «تربيت صحيح فرزند» تأکيد دارند، اما لازم است تا والدين کم‌سواد و بي‌سواد نيز اين مهارت را آموخته و به آن مسلّط شوند.
*برنامه‌ريزي خانواده بايد در جهت تربيت صحيح فرزند، حفظ سلامت روحي و جسمي او و به ‌طور کلي حمايت صحيح و همه جانبه از کودک متمرکز شود.
*خانواده بايد هم پاي تغيير و تحوّلات ايجاد شده براي کودک حرکت کند. حضور در مقطع پيش‌دبستاني، دبستان، راهنمايي و حتي متوسطه و دانشگاه، تحوّلاتي است که فرزند بايد با حمايت والدين اين تحولات را پذيرفته و با آنها برخورد کند.
ب) گفت‌و گو و برقراري ارتباط:
والدين موظّف هستند تا ارتباطي مناسب بين تک تک افراد خانواده و مدرسه برقرار کنند که اين هماهنگي و ارتباط بي‌ترديد اثرات مثبتي بر وضعيت رفتاري- تحصيلي فرزند خواهد داشت، بنابراين:
* همواره در جلسه‌هاي اوليا و مربيان حضور پيدا کنيد.
* نيازهاي فرزندتان را يادداشت کنيد و هنگام حضور در جلسه‌ها با مدير، آموزگار يا مشاور در ميان بگذاريد.
* براساس يک جدول زماني مشخص به مدرسه فرزندتان مراجعه کنيد و از وضعيت تحصيلي فرزندتان مطّلع شويد. اين ملاقات‌ها بايد جدا از دعوت مدرسه براي جلسه اولياء و مربيان صورت بگيرد.
ج) تعهد و متعهد بودن:
تعّهد والدين در قبال فرزندشان تعّهدي است که تنها محدود به صرف هزينه براي او نمي‌شود. اين تعهّد بايد با حضور موثر و مستمر والدين در عرصه‌هاي مختلف زندگي فرزند به ويژه زندگي اجتماعي و تحصيلي او مشاهده شود:
* به هر نحو ممکن در فعاليّت‌ها و برنامه‌هاي مدرسه فرزندتان مشارکت کنيد.
* در صورت موافقت اولياء مدرسه در برنامه‌هاي فوق برنامه مشارکت کنيد، حتي اگر در حد هم فکري و برنامه‌ريزي باشد.
* به تعهّد خود به عنوان والدين فرزندتان پايبند باشيد و هيچ‌گاه به بهانه کار و گرفتاري از مسئوليت پدر و مادر بودن شانه خالي نکنيد. رفتار متعهد‌انه شما درسي عملي براي فرزند شما است.
د) تکميل آموزش‌ها در منزل                                                                                                                              والدين بايد بتوانند فرزندشان را در انجام تکاليف مدرسه کمک کنند؛ حتي اگر خود نيز نمي‌توانند از افراد ديگر کمک بگيرند. کسب اطلاعات کامل درباره مباحث درسي، سياست‌گذاري‌هاي آموزگار و اولياء مدرسه در آموزش و پرورش و ... گامي موثر جهت تکميل آموخته‌هاي مدرسه است.
* سياست‌گذاري والدين بايد در جهت آموزش و پرورش بيشتر و بهتر فرزند و موفقيت بيشتر و بهتر او جهت‌گيري شود.
هـ) تصميم‌گيري
والدين موفق همواره درباره وضعيت تحصيلي و ديگر مسائل مرتبط با فرزندشان به درستي انديشيده و به درستي تصميم‌گيري مي‌کنند. اين والدين به والدين پيشگام يا رهبر معروف هستند.
* اگر چه نبايد تصميم‌گيري والدين جنبه تحميل و زور و اجبار به خود بگيرد، اما بايد به ‌عنوان کليدي براي حل مشکلات فرزند مطرح باشد.
* تصميم‌گيري‌ها بايد در جهت بهتر شدن شرايط آموزشي و پرورشي فرزند جهت‌گيري شود.
* قاطعيّت در تصميم‌گيري نکته مهمي است که بايد والدين به آن توجه کنند.
و) همکاري و مشارکت:
شناسايي نيازها و امکانات آموزشي مدرسه فرزندمان مي‌تواند ما را براي مشارکت و حضور بيشتر ياري دهد.
* آگاهي از وضعيّت مدرسه فرزندمان چه از جهت نيازهاي آموزشي و چه از جهت نيازهاي ديگر چون بهداشت مدرسه، برنامه‌هاي فوق‌برنامه و... براي والدين ضروري است.


* اولياء مدرسه بايد از وضعيت اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي تک تک دانش آموزان آگاه باشند تا مشارکت شکل مناسب‌تري به خود بگيرد.
* مشارکت والدين در امور مرتبط با فرزندشان بايد همواره به صورت پشتيباني بجا و منطقي جلوه‌گر شود.
و در پايان: کودکان براي رشد و بالندگي و موفقيت تحصيلي و اجتماعي خود نيازمند مشارکت واقعي والدين و والياء مدرسه هستند که بي‌ترديد عدم حضور يکي، امکان پرواز را از کودکان سلب کرده و يا پروازي ناموفق خواهند داشت... موفق باشيد

احمدرضا جهانی بازدید : 46 دوشنبه 03 مرداد 1390 نظرات (0)

« خرِ ما از کرٌگی دم نداشت» این جمله ورد زبان چه کسانی هست؟
شاید این جمله را به همراه شکایت و غرغر از اطرافیان خود شنیده باشید! و بعد هم با آب و تاب توضیح می دهند که:«پدر و مادر و خانواده ام چنین هستند؟!» ، « دوستان نامرد بیچاره ام کردند»، « از نظر اقتصادی هم شانس نیاوردم!؟»، « در کنکور هم بدشانسی آوردم چون سئوالات امسال خیلی سخت بود» ، « از بدشانسی ، همسر خودخواه نصیب ما شده !؟» ،« بچه هایم هم که گلی به سرم نزدند؟!» ،« در محیط کار هم ، مدیر تبعیض قائل میشه و ...!!» و هزارو یک بهانه دیگر.
اگر چه تقصیر را به گردن همه انداختن، برای لحظاتی به ما آرامش کاذب می دهد ، ولی قدرت تغییر وضعیت و تغییر سرنوشت را نیز از ما می گیرد.
اینکه همه قدرتها را از خود بگیریم و به محیط و دیگران بدهیم؛ نشان می دهد که بی مسئولیتی و فرار از مسئولیت را به عنوان شیوه اصلی زندگی خود انتخاب کرده ایم. ما نیاز داریم که مسئولیت پذیر شویم. تا وقتی که بدقولی خود را گردن ترافیک می اندازیم، تا هنگامی که تنبلی و شکست برنامه امان را گردن روزگار و سرنوشت می اندازیم، نیاز به تغییر خودمان و قبول مسئولیت را از خود سلب می کنیم. یادمان باشد ممکن است سیل بیاید، ولی این اراده ماست که ما را بر می انگیزد تا از جلوی آن کنار برویم، یا در برابر آن سدی ایجاد کنیم و تدبیری بیندیشیم. ولی اگر جلوی سیل دراز کشیدیم و منتظر شانس باشیم، حتما بدشانس ترین خواهیم بود.
برای اینکه کمتر از دست این بدشانسی فرضی رنج بکشید بهتر است در مقابله با مسائل ، طبق الگوی حل مسئله زیر عمل نمائید:
1 - مشکلات خود را دقیق تعریف کنید، و از نظر اولویت ، یکی که مهمترین است را مشخص کنید.
2 – تمام راههایی را که در جهت حل مشکل به فکرتان می آید یادداشت نمائید.
3 – با دوستان ، آشنایان، و متخصصین ( کسانی که اولا تجربه و علم دارند، ثانیا مورد اعتماد و اطمینان هستند) مشورت کنید و راه حل های آنها را نیز یادداشت کنید.
4 – میزان توانایی ها و امکانات خود و دیگرانی که حاضر هستند به شما کمک کنند را لیست کنید.
5 – محدودیت ها، ضعف ها و احتمال شکست هر یک از راههایی را که یادداشت کردید، جلوی آنها بنویسید.
6 – از بین همه راهها، راهی که با توجه به توان و امکانات شما ، بیشترین احتمال موفقیت ، بهترین راه دسترسی و کمترین معایب و مشکلات را دارد، انتخاب کنید.
7 - مراحل پیمودن این راه را مشخص کنید و زمان بندی لازم برای هر مرحله را در نظر بگیرید. همچنین اقداماتی را که در هر مرحله نیاز است که انجام دهید مشخص نموده و آماده انجام آن شوید.
8 – وقتی در مسیر حل مشکل خود، تلاش می کنید یا در پی هدفی هستید، بیشتر روی تلاش و مسیری که حرکت می کنید، تمرکز کنید و به خاطر پیمودن راه، خود را تشویق کنید. لطفا موفقیت خود را با هدفتان ارزیابی نکنید. بلکه موفقیت خودرا با تلاشتون اندازه گیری کنید. مثلا اگر برای آزمون کنکور مطالعه می کنید، میزان ساعات تلاش ، برنامه ریزی و پیوستگی زحمات شما قابل تقدیر است و باید خود را به میزان این تلاشها تقویت و تشویق کنید، نه با نتیجه کنکور و رتبه قبولی خود در کنکور.
9 – در راه موفقیت، مرتبا میزان پیشرفت برنامه را بسنجید و نقاط ضعف آن را بر طرف کنید. انعطاف پذیری برنامه اگر در جهت انجام بهتر آن باشد، گام بلندی به سوی هدف خواهد بود.
اگر طبق فرایند حل مسئله عمل کنید، به زودی متوجه می شوید اکثر آن چیزی را که تحت عنوان شانس بد، تعبیر و تفسیر می کردید، همان تنبلی، بی برنامگی، عدم مشورت، عدم دقت، عدم تلاش، استمرار نداشتن، لذت طلبی افراطی و بلندپروازیهای شما بوده است.

احمدرضا جهانی بازدید : 75 دوشنبه 03 مرداد 1390 نظرات (0)

ای رفته تا فراسوی افق ازین دیار 
بازگرد 
من به نقطه ی پایان رسیده ام....
قدری هم به ما دل خوش نشان بده،خوش انصاف! 
ذره ای هم به فکر خاک باش. می دانم که در افلاک منزل داری ،اما به رسم میهمانی هم که شده از محله ی ما عبور کن. 
می گویند هستی،زنده ای! اما...؟! 
اما می دانی چه شده؟! چشم دلمان کور شده ،پرده ی گوشهایمان پاره شده ،آوای اسمانی خدا را هم نمیشنویم،و فقط از زاویه ی زنگار گرفته می نگریم. اشکمان را هم باید از صافی بگذرانیم! 
غبار بی دردی بر اینه ی دل هایمان نشسته و درد خودش را لابلای این غبار گم کرده است. ما دیگر اهالی با صداقت محله ی پاکی نیستیم.در لاک خودپرستی فرو رفته ایم،گردن بند بندگی را گم کرده ایم و خنجر با گلوگاه هوسمان غریبه شده. تواضع را عمود یاد گرفته ایم و انحنایش را به فراموشی سپرده ایم. 
اکنون پنجره های حجاب کم نور ، و چادر معنویت از سرمان برداشته شده. 
با لالایی غفلت خفته ایم و عطر نسترن های بیداری به مشاممان نمیرسد! دیر زمانیست که اسمان خیالمان را با رنگین کمان عبودیت اذین نبسته ایم. 
در خلسه ای خلوت و تاریک به دور خود تنیده ایم...
ما از شما فاصله گرفتیم ، فاصله ای به بی منتهایی جاده ی معنویت،که فقط می شود با دل های افتابگردانی و با نگاه هایی که دریای اسمان ابی در ان تلاطم دارد از ان گذشت و سر بر دامن ملائکه گذارد. 
زلزله ی معصیت با شدت نهایت یک زخم عمیق ترکی بزرگ به کاسه ی دل هایمان بخشیده است... 
راه را گم کرده ایم، هر چه می گردیم از جاده ی معنویت دورتر می شویم... 
بابا جان! 
کوچه های تنگ زمین بوی غربت می دهند... 
خسته شدم... 
هوای وسعت اسمان را دارم... 
اسمان...

احمدرضا جهانی بازدید : 66 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

معرفت امام زمان

از مهم ترين تكاليف مؤمنان، پس از معرفت به خدا و رسول او، معرفت و شناخت ولى امر، امام زمان (ع) است. از حضرت باقر يا صادق (ع) روايت است كه فرمود: بنده خدا مؤمن نخواهد بود، مگر اينكه خدا و رسول و همه امامان را بشناسد و نيز امام زمانش را بشناسد و در تمام امور خود به او مراجعه كند و تسليم امر وى باشد (1) در حديث صحيح از حارث بن المغيرة آمده كه گفت: به حضرت ابو عبدالله صادق (ع) گفتم: آيا پيغمبر (ع) فرموده: من مات و لايعرت امام زمانه مات ميتة جاهلهية فرمود: آرى عرضه داشتم: اين كدام جاهليت است، آيا جاهليت مطلق است يا جاهليت كسى كه امامش را نشناخته؟ فرمود: جاهليت كفر و نفاق و ضلال.(2) 
نيز امام صادق (ع) فرموده: هركس شبى را صبح كند در حالى كه امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهليت مى ميرد. (3) البته آنچه در معرفت امام واجب است، دو امر است: يكى شناختن شخص امام به اسم و نسب، دوم شناخت شخصيت امام با صفات و خصوصيات اوكه به وسيله آن ها از ديگران امتياز مى يابد. (4) 
امام صادق (ع) مى فرمايند: كمترين حد معرفت به امام آن است كه امام، همسنگ و مساوى با پيامبر(ص) است، مگر در درجه نبوت. (5) از آن جا كه امام صادق (ع) فرمود، معرفت از ساخته هاى خداوند است، (6) انسان بايد حصول آن را از خداوند متعال طلب كند و با دعا، آن را از خداوند بخواهد . در اين زمينه و براى حصول معرفت به آن حضرت، خواندن اين دعا مناسب است: اللهم عرفنى نفسك ... (7) 
1. اصول كافى ج 1 ص 180. 
2. اصول كافى ج 2 ص377. 
3. غيبة نعمانى ص 62. 
4. مکيال المکارم ج1ص37 
5. البرهان، ج 02 ص 34. 
6. کافي ج1ص163 
7.کافي ج1ص 337

احمدرضا جهانی بازدید : 62 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

حقوق حضرت بر شيعيان

حقوق حضرت مهدى (ع) بر شيعيان، بسيار و الطاف او بى شمار است. از آن جمله است: 1- حق وجود هستی از توقيعات شریفه آن حضرت است كه فرمود: نحن صنايع ربنا و الخلق بعد صنايِعنا (1) و امام زمان و پدران بزرگوارش(ع) واسطه هستند در رساندن فيض هاى الهى به ساير مخلوقات، و به همين معنى در دعاى ندبه اشاره شده كه:، أين السبب المتصل بین الأرض و السماء. .
2- حق بقا در دنیا ، در روايتى از امام صادق (ع) آ مده است كه: اگر زمين بدون امام زمان باقى بماند، از هم مى پاشد (2) .
3- حق قرابت وخويشاوندی و پیامبر(ص) ، كه در قرآن كریم آمده است: قل لا اسئلكم علیه اجرا الا، المودة فِى القربی بگوكه من از شما بر تبليغ رسالت توقع مزدى ندارم، جز اين كه در مورد خویشاوندانم مودت ورزيد. و در حديث نداى حضرت قائم (ع) هنگام ظهورش آمده، از شما مى خواهم شما را به حق خدا و حق رسول خدا و حق خودم بر شماكه مرا بر شما حق قرابت و خويشاوندى پيغمبر هست (3) .
3- حق واسطه نعمت : در زیارت جامعه درباره امامان (ع) مى خوانيم واولیاء النعم و از امام صادق (ع) آ مده كه: اگر ما نبوديم، نه نهرها جارى مى شد، نه ميوه ها مى رسيد و نه درخت ها سبز مى گشت (4) .
امام سجاد(ع) نيز به ابو حمزه فرمود: اى ابو حمزه پيش از طلوع آفتاب نخواب، كه برايت خوش ندارم. به تحقيق كه خداوند در آن وقت، روزى هاى بندگان را تقسيم مى كند و بر دست ما آن ها را جارى مى سازد(5) .
4- حق پدربر فرزند: شيعيان از باقى مانده گل خاندان وحى آفريده شده اند، همان طوركه فرزند از پدر به وجود مى آيد. امام رضا(ع) فرمود: امام، همدم و رفيق و پدر مهربان است. (6) از امام باقر(ع) نيز روايت شده است كه فرمود: به تحقيق كه خداوند ما را از اعلى عليين خلق فرموده و دل هاى شيعيان ما را از مايه خلقت ها و تن شان را ازپايين تر از آن آفريد. .
پس دل هاى شان در هواى ما است، زيرا از آن چه ما آفريده شديم، آن ها نيز آفريده شده اند .(7) .
5- حق ارباب بر بنده : از حسين بن على (ع) روايت شده كه فرمود: رسول الله به على (ع) فرمود: من به مومنين از خودشان به خودشان سزاوارترم، پس تو اى على از مؤمنين به خودشان سزاوارترى، پس بعد از تو، حسن سزاوارتر است به مؤمنين از خودشان ... و حجة بن الحسن به مؤمنين سزاوارتر است از خودشان. امامان نيكوكار، آن ها با حق و حق با آن ها است. (8) و از امام رضا(ع) روايت شده كه فرمود: مردم در اطاعت كردن، بردگان ما هستند (9) .
6- حق عالم بر متعلم : خداوند در قرآن فرموده است: فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون.
7- حق امام بر رعیت : اميرالمؤمنين (ع) فرمود: مهم ترين چيزى كه خداوند آن را از جمله حقوق، فرض كرده، حق والى و زمامدار بر رعيت است (10) اين ها بخشى از حقوق حضرت بر شيعيان بود. (11) .
1-احتیاج طبرسی ج 2ص 278.
2-اصول كافى ج 1 ص 179.
3- سوره شورى 23.
4- غيبة نعمانى ص149.
5-اصول كافى ج 1 ص 144.
6- مكيال المكارم ج 1ص62.
7- اصول كافى ج 1 ص 200.
8- همان ص 390.
9- اصول كافى ج 1 ص 187 كمال الدين ج 1 ص 270.
10- اصول كافى ج 1ص 187.
11- سوره انبيا 7.

احمدرضا جهانی بازدید : 60 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

شفاي پسر بچه فلج

يکي از اعضاي هيئت امناي مسجد مقدّس جمکران، که بيش از بيست سال است که توفيق خدمت به اين مسجد را دارد، چنين نقل مي کند:
«دقيقاً خاطرم نيست که سال 51 بود يا 52. شب جمعه اي بود و من طبق معمول به مسجد مشرف شده بودم. جلوي ايوان مسجد قديمي، کنار مرحوم حاج ابوالقاسم ـ کارمند مسجد که داخل دکه مخصوص جمع آوري هدايا بود ـ نشسته بودم. نماز مغرب و عشا تمام شده بود و جمعيت کم و بيش مشرف مي شدند. ناگهان خانمي جلو
آمد در حالي که دست دختر 12 ساله اش را گرفته بود و پسر بچه 9 ساله اي را هم در بغل داشت. نگاهي کردم و گفتم: بفرماييد! امري داشتيد؟
زن سلام کرد و بدون هيچ مقدمه اي گفت: من نذر کرده ام که اگر امام زمان (عليه السلام) امشب بچه ام را شفا دهد، پنج هزار تومان بدهم. حالا اول مي خواهم هزار تومان بدهم.
پرسيدم: آمدي که امتحان کني؟
گفت: پس چه کنم؟
بلافاصله گفتم: نقدي معامله کن؛ با قاطعيت بگو اين پنج هزار تومان را مي دهم و شفاي بچه ام را مي خواهم!
کمي فکر کرد و گفت: خيلي خب، قبوله. و بعد پنج هزار تومان را داد؛ قبض را گرفت و رفت.
آخر شب بود و من قضيه را به کلّي فراموش کرده بودم. خانمي را ديدم که دست پسر بچه و دخترش را گرفته بود و به طرف دکّه مي آمد. به نظرم رسيد که قبلا دختر بچه را ديده ام، ولي چيزي يادم نيامد. زن شروع به دعا کردن نمود و تکرار مي کرد و مي گفت: حاج آقا! خدا به شما طول عمر بدهد! خدا ان شاءاللّه به شما توفيق بدهد!
پرسيدم: چي شده خانم؟
گفت: اين بچه همان بچه اي است که وقتي اول شب خدمتتان آمدم بغلم بود. و بعد پاهاي کودک را نشان داد. کاملا خوب شده بود و آثاري از ضعف يا فلج در پسرک نبود.
زن سفارش کرد که شما را به خدا کسي نفهمد. گفتم: خانم! اين اتفاقات براي ما غير منتظره نيست. تقريباً هميشه از اين جور معجزه ها را مي بينيم.
گفت: هفته ديگر ان شاءاللّه با پدرش مي آييم و گوسفندي هم مي آوريم. هفته بعد که آمدند، گوسفندي را ذبح کردند و خيلي اظهار تشکر نمودند. بچه را که ديدم، او را بغل کردم و بوسيدم.

احمدرضا جهانی بازدید : 42 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

حسن بن على بن محمد بن على، ملقَب به عسكرى، يازدهمين امام از ائمه معصوم(ع)، پدر حضرت مهدى(ع) دوازدهمين امام بوده است .
در روز هشتم يا چهارم يا دهم ربيع الثانى سال 1 23 يا 232هـ ق در مدينه متولد و در روز هشتم يا اول ربيع الاول سال 260هـ ق در سامرا وفات يافت .
دوران امامت اين امام، شش سال بوده ودر مدت عمر بيست وهشت يا بيست ونه سال خويش، منشأ بركات وفيوضات بسيارى بوده است.آن حضرت در دوران حكومت معتمد عباسى از دنيا رفت و دركنار قبر پدرش در سامرا مدفون گشت. 
حضرت عسكرى(ع)، جز امام مهدى(ع) فرزندى نداشته است. (1)
1. معارف ومعاريف ج 4 ص 514

احمدرضا جهانی بازدید : 47 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

استغاثه به معناى فريادخواهى وفريادرسى خواستن است. استغاثه به حضرت صاحب الزمان (ع)اين است كه انسان، دو ركعت نماز يا حمد و هر سوره كه می خواهد بگذارد، پس از آن رو به قبله زير آسمان بايستد و بگويد: سلام الله الکامل التام الشامل العام و صلوات الدائمة و برکاته...، سپس بخواهد، هر چه را که می خواهد براورده شود. بهتر آن است كه در ركعت اول نماز استغاثه، بعد از حمد سوره "انا فتحنا " بخواند و در ركعت دوم "اذا جاء نصر الله" (1)
در استغاثه، استغاثه كننده، ولی خدا را به درگاه خداوند وسيله قرار می دهد ومی گويد: خدايا به جاه و منزلت ولیت، گره ازكار من بگشا. اين نوع استغاثه در حقيقت استغاثه به خداوند است نه به شخص ديگرى. صورت دیگرى از استغاثه آن است كه استغاثه به خداوند است وبه همراه آن، استغاثه به ولی خدا است كه او را در برآمدن حاجت مورد نظر، دعاكند. هر دو نوع استغاثه، بدون اشكال و مورد تأييد همگان است. (2)
1. مفاتيع الجنان باب اول فصل هفتم. 
2. معاوف ومعاریف، ج 2، ص 151

احمدرضا جهانی بازدید : 56 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

براى توسل به حضرت مهدى (ع) روايات بسيارى آمده است.
در روايتى آمده است: هرگاه شمشير به محل ذبح تو رسيد، چنين استغاثه كن كه او فريادرس است و تو را درمى يابد: يا مولاى يا صاحب الزمان انا مستغیث بك.
و به روايت ديگرى آمده است كه بگو: يا صاحب الزمان غثنى يا صاحب الزمان ادركنى.
در روايتى، دعاى توسل به امام زمان (ع) چنين آمده است: اللهم انى اسئلك بحق ولیک و حجتك صاحب الزمان الا اعتنى به على جمیع امورى وکفینى به موءنة كل موذ و طاغ و باغ و اعتتنی به فقد بلغ مجهودى وکفیتنى كل عدو و هم و غم و دين وولدى و جمیع اهلى و اخوانى ومن يعنینى امره و خلاصتى امین رب العالمین .(1)
امام صادق (ع) در توسل به امام زمان (ع) فرمود: هرگاه در راه گم شدى، چنين نداكن، يا ابا صالح ارشدنا الى الطريق رحمكم الله (2).
1. بحارالانوارج 94، ص 35. 
2. بحا ر الانوا ر ج 52، ص 176.

احمدرضا جهانی بازدید : 71 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

السلامُ عليک يا اول تين من نسل خير سليل ...
زيارت ناحيه مقدسه، خونگريه وسوگنامه حضرت مهدى (ع) و مرثيه بلندآن بزرگوار بر مصائب ورنج هاى جدش، ابا عبدالله الحسين (ع) در عاشورا است. اين زيارت، ترسيم وتوصيف لحظه هاى شهادت اباعبدالله (ع)، غربت ومظلوميت اهل بيت (ع)،معتبرترين، مستندترين وبلندترين روضه اى است كه از زبان معصوم منتقم وخونخواه سيد شهيدان به ما رسيده است . 
اين مرثيه از زبان كسى است كه صحنه ها و لحظه هاى عاشورا، هر روز مقابل نگاه اوست و او از پس پرده هاى اشك، حنجره اى عطش زده در آزمندى خنجر قساوت و خيمه هايى در آستانه آتش وشيون را نظاره مى كند. زيارت ناحيه مقدسه، گزارش عاشورا است گزارشي كه درآن دقايق وصحنه هاى جزئى نيز توصيف شده است .اين زيارت نامه شامل هشت بخش است: 1. سلام بر انبياه واولياء، 2. سلام بر امام شهيد وصحابه فداكارش، 03 آرزوى زيارت امام حسين (ع)4. طرح اوصاف، ويژگى ها وسيرت امام حسين (ع) وتأثير شهادت آن حضرت، 5. طرح نهضت وانقلاب مقدس ابا عبدالله (ع) 6. توصيف صحنه كربلا، شهادت، رنج ها ومصائب بازماندگان وقافله اسيران، 7. تحليل بازتاب حادثه كربلا وغربت اسلام پس از شهادت وسوگوارى كائنات و موجودات در شهادت اباعبدالله (ع) 8. نيايش، دعا و طرح درخواست هاى امام زمان (ع) با پروردگار. (1) 
اين زيارت دركتاب اقبال سيد بن طاورس، ص 573 ونيز در بحارالانوارج 98، ص269 نقل شده است. (2) 
ا. سلام موعود دکتر سنگرى، ص 5
2. فرهنگ عاشورا، جواد محدثى ص 227.

احمدرضا جهانی بازدید : 48 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

سرداب مقدس، زيرزمينى است در سامرَا، كنار مزار امام هادى و امام عسكرى (ع) آن سرداب محل زندگى وعبادت امام هادى وامام حسن عسكرى و حضرت مهدى (ع) بوده وتمام ديدارها با حضرت مهدى (ع) در زمان پدرش در همين منزل و سرداب انجام مى گرفته است.
خانه امام عسكرى (ع) همانند ديگر خانه هاى عراق، شامل غرفه اى براى مردان، غرفه اى براى زنان و سرداب بوده كه سرداب نيز شامل غرفه هايى براى مردان و زنان بوده است ودر تابستان از شدت گرما به اين سرداب پناه مى برده اند. مقدس شمردن آن سرداب از سوى شيعيان موجب شدكه دشمنان اهل بيت، شيعيان را متهم كنند بر اينكه آن ها مى گويند امام زمان در اين سرداب مخفى شده است اما شيعيان از چنين اعتقادى منزه هستند. شيعيان سرداب را به اين دليل مقدس مى شمارندكه محل زندگى ونيايش سه امام معصوم، همچنين محل زندگى حضرت حكيمه خاتون ونرجس خاتون بوده است. 
واما موقعيت کنوني سرداب سامرا:امروزه هركس از هر نقطه شهر سامرا به مركز شهر نگاه كند، دوگنبد با شكوه مى بيندكه يكى از آن ها باكاشى هاى طلايى براق وديگرى باكاشى هاى رنگى زيبائى پوشيده شده است. هر يك از اين گنبدها به ساختمان مستقلى تعلق دارند. گنبد بزرگ طلايى بر بالاى ضريح مطهركه مرقدهاى مقدس امام دهم (ع)وامام يازدهم(ع)در آن جاى دارد، قرارگرفته است. ولى گنبدهاى كوچك بر بالاى ساختمان مسجد جامع شهر ساخته شده است.ساختمان حرم مطهر به شكل مستطيل وساختمان مسجد جامع به صورت مستقل از ساختمان حرم، ولى متصل به صحن حرم است وسرداب غيبت درست در زير ساختمان مسجد قرارگرفته ودر طول تاريخ بارها در بنا وبخش هاى مختلف آن تعميرات وتغييراتى انجام شده است. 

سرداب غيبت از جمله سرداب هاى عميقى است كه در زير يك لايه سنگى حفر شده ودر كل داراى سه قسمت عمده است: يك غرفه شش ضلعى، يك غرفه مستطيل كوچك ويك غرفه به شكل مستطيل بزرگ0 توضيح بيشتر آنكه غرفه مستطيل بزرگ در ميان مردم به مصلاى مردان وغرفه مستطيل شكل كوچك به مصلاى بانوان، معروف است.اين بخش ها با دو راهرو بلند و طولانى به يكديگر مربوط مى شوند يعنى يك راهرو طولانى مصلاى مردان ومصلاى زنان را به هم وصل مى كند ويك راهرو طولانى ديگر بين مصلاى مردان و غرفه شش ضلعى وجود دارد.
همچنين اين بخش هاى سه گانه هر يك از طريق روزنه اى كوچك و طولانى كه از قسمت هاى فوقانى ديوار آغاز شده، تا پايين ترين حد ديوار بيرونى مسجد جامع امتداد مى يابد و نور و هوا دريافت مى كند. پلكانى كه راه ورود وخروج سرداب است وبه غرفه شش ضلعى منتهى مى شود داراى بيست پله است. ورودى اين پلكان و سرداب در داخل ساختمان مسجد و بر ديوارى قرارگرفته كه ورودى نماز خانه نيز در آن واقع است.
طول مصلاى مردان پنج متر وهشتاد سانيمتر وعرض آن سه متر وپنجاه سانتمتر است.در ضمن طول مصلاى زنان چهار متر وشصت سانتى متر وعرض آن سه متر است. طول راهرويى كه مصلاى مردان و زنان را به هم مربوط مى سازد، چهار متر است. طول روزنه اى كه نور غرفه شش ضلعى را تأمين مى كند، حدود شش متر وطول روزنه اى كه نور مصلاى زنان را تأمين مى كند، چهار متر وپنجاه سانتيمتر است. در انتهاي غرفه مستطيل شكل يعنى انتهاى همان مصلاى مردان، يك در چوبى كه معروف به باب غيبت است وجود دارد. در پشت اين در اتاق كوچكى قرار داردكه طول آن يك متر وپنجاه سانتيمتر است. اين اتاق به نام محل غيبت شهرت پيدا كرده است كه در حقيقت بخش مكمل غرفه مستطيل شكل بزرگ محسوب مى شود ودر جلوى آن حفاظ مشبكى است كه آن را از بقيه غرفه جدا مى كند. چاه معروف به چاه غيبت هم درگوشه اى از همين اتاق قرار دارد. 
اشاره به اين نكته نيز خالى از فايده نيست كه اين سرداب در جهت غربى صحن عسكري (ع) به سمت شمال واقع شده ودر طول تاريخ اصلا حات وتعميرات زيادى در آن انجام گرفته است. هميشه در موقع تعمير وترميم بارگاه عسكريين (ع) در ساختمان سرداب نيز تغييرات واصلاحاتى به عمل آمده است به عنوان مثال در زمان هاى گذشته از داخل بارگاه عسكريين (ع) ازكنار مرقد حضرت نرجس خاتون به سرداب مى رفتند واين وضع به همين صورت تا سال 1202ق ادامه داشت ودر اين سال احمد خان دنبلى براى سرداب،راهى جداگانه از طرف شمال بازكرد وراه سرداب از طرف روضه عسكريين (ع)را مسدود نمود و صحن سرداب را جداگانه ساخت كه تقريبااز يك فضاى بزرگى به طول60 متر وعرض 20 متر برخوردار است. بنابراين اگر دركتاب هايى چون مزار شهيد اول،اعمال و دعاهاى مربوط به زيارت اين همه امام دريك مكان ذكر شده است علت آن است كه در زمان سابق راه سرداب نيز از پشت حرم عسكريين (ع) در يك ساختمان بوده است، لذا پس از زيارت عسكريين (ع) بلافاصله زيارت امام زمان (ع) وسپس زيارت حضرت نرجس خاتون ذكر شده است. 
در هر حال اين سرداب در طول تاريخ به اندازه اى مورد توجه مردم بوده است كه در آن آثار ارزشمندى از منبتكارى وكاشى كارى و ساير هنرهاى معمارى به كار رفته است.از جمله اين اشياء درِ چوبى نفيسى است كه از دوران خلافت عباسيان به جاى مانده است واز ويژگى هاى هنرى وتاريخى ارزشمندى برخوردار است. (1) 
ا. نشريه موعودشماره 37 ص 51

احمدرضا جهانی بازدید : 55 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

نام روستايي است در پنج کيلومتري جنوب قم, که مسجد جمکران به جهت همجواري با اين روستا بدين نام مشهور شده است. جمکران , روستايي است کوچک با مردماني متدين در حاشيه کوه دو برادران که از رود خانه قم مشروب مي شود. باغات انار و انجير دارد و اهالي آن به کشاورزي و کرباس بافي گذاران مي کنند.(1)
1. فرهنگ جغرافياي ايران ج

احمدرضا جهانی بازدید : 47 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

همان گونه كه دعا براى تعجيل فرج حضرت در زمان هاى مخصوصى تاكيد شده، هم چنين در مكان هاى معينى موکد است؟ يا از جهت تاسى جستن و اقتداكردن به آن حضرت و يا به خاطر روايت شدن آن از امامان بزرگوار، و يا از روى اعتبارات عقلى كه نزد اهل فهم مقبول است. از جمله آن اماكن مسجدالحرام، عرفات، سرداب، مسجد كوفه، مسجد سهله، مسجد صعصعه، مسجد جمكران، حرم حضرت سيد الشهداء (ع)، حرم امام رضا(ع)، حرم عسكريين (ع)، حرم هركدام از امامان (ع) (1)
1. مكيال المكارم ج2 ص 83 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى.

احمدرضا جهانی بازدید : 50 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

مهديه

محلى كه خيمه عاشقان و منتظران مولا است و معمولاً برنامه هاى مذهبى و دعاى ندبه درآن برگزار می شود.
ساختن مكان هايى با نام مهدیه ، قائميه ، منتظريه ، بيت المهدى ، دار المهدى (ع)و امثال اين ها، همانند ساختن حسينیه ها و تكايا است كه هم محلى براى عرض ارادت به اهل بيت عصمت و طهارت است و هم مشمول آيه شريفه: تَعاونوا على البر و التقوى، (1) است.
مهدیه تهران سال هاست كه در آن صبح هاى جمعه دعاى ندیه برگزار مى شود و مورد استقبال منتظران حضرت قرارگرفته است. در مجاور مسجد مقدس جمكران هم، سالنى را به نام مهدیه احداث كرده اند .
1. سوره مائده، 2.

مسجدسهله

يكى از مشهورترين مساجد اسلامى كه در قرن اول هجرى توسط قبايل عرب در شمال غربى مسجد جامع كوفه به فاصله حدود دوكيلومتر ساخته شده است؟ مسجد شريف سهله است كه در منابع تاريخى از آن با نام هايى چون مسجد سهيل، بنى ظفر و عبدالقيس ... (1) ياد شده است.
اين مسجد در زمينى خالى از سكنه ساخته شده كه اطراف آن پوشيده از ماسه هاى قرمز است.
مجموع فضاى مسجد از دو قسمت شبستان و صحن تشكيل شده است. در بخش هاى مختلف صحن مسجد، محراب هايى ساخته شده است كه به نام پيامبران و ائمه اطهار(ع) نامگذارى شده اند و در اصطلاح آن ها را مقام مى خوانند. اين مقام ها عبارتند از: مقام حضرت ابراهيم (ع)، مقام حضرت يونس (ع)، مقام حضرت ادریس (ع)، مقام حضرت صالح (ع)، مقام حضرت سجاد(ع)، مقام امام صادق (ع)، و مقام امام زمان (ع)؟ اين مقام در قسمت ميانى مسجد، كمى مايل به سمت جنوب، در بين مقام هاى امام سجاد(ع) و حضرت يونس(ع)قرار دارد.
امروزه ساختمانى به طول 80 متر و عرض 5/5 متر در اين محل بنا شده است.
حضرت ولى عصر(ع) در اين مقام، نماز و دعا و نيايش به جاى آورده اند و عالم بزرگوار علامه بحر العلوم آن حضرت را در اين مكان شريف، در حال مناجات با پروردگار زيارت كرده اند.
گذشته از آن، گزارش هاى بسيارى از ملاقات با آن حضرت در اين مسجد مبارك در طول تاريخ نقل شده است كه اين امر سبب اقبال بسيار عاشقان و شيفتگان خالص آن حضرت به اين مكان شریف گشته و در نتيجه ساختمان اين قسمت، بارها توسط شيعيان مخلص تجديد بنا شده است. براى اين مقام زيارتنامه مخصوصى دركتب روايى نقل شده است كه به همراه ساير دعاها و عبادات به جاى آورده مى شود.
در مجموعه روايات با تعابير مختلفى از جايگاه معنوى و منزلت مسجد سهله ياد شده است. مى توان گفت از اخبار چنان معلوم مى شودكه بعد از مسجد اعظم كوفه، مسجدى به فضيلت اين مسجد وجود ندارد.
ابو بصير نقل كرده است كه امام صادق(ع)به ايشان فرمودند: اى ابا بصير گويى روزى را مى بينم كه حضرت مهدى(ع)با خانواد ه ا ش در مسجد سهله فرود مى آيند. ابو بصير مى گويد: به حضرت صادق(ع)عرض كردم آن مسجد منزل قائم(ع)خواهد بود؟ حضرت فرمودند: آرى، اين مسجد منزل حضرت ادریس (ع)و حضرت ابراهيم(ع)بوده است و خدارند هيچ پيامبرى را به پيامبرى مبعوث نكرده است . مگر آن كه وى در اين مسجد نمازگزارده است. مسكن حضرت خضر(ع) در اين مسجد است .هركسى در اين مسجد اقامت داشته باشد، مثل آن است كه در چادرپيامبر اكرم(ص)اقامت دارد ... هركس در اين مكان شريف نماز به جاى آورد و به دنبال آن با نیت خالص دعا كند؟ حاجت او برآورده مى شود و اگركسى از ترس امرى به آن جا پناه ببرد، خداوند وى را از آن خطر در امان نگه مى دارد. ابو بصير مى گويد به امام صادق(ع)عرض كردم: به درستى كه اين مكان شریف بسيار فضيلت دارد. حضرت فرمودند: آیا باز فضيلت هاى آن را بشمارم. عرض كردم: آرى .
حضرت فرمودند: مسجد سهله از جمله مكان هايى است كه خداوند تبارك و تعالى دوست دارد در آن جا دعا خوانده شود. هيچ شب و روزى نيست مگر آنكه ملائكه اين مسجد را زيارت مى كنند و در آن جا به عبادت خدا مشغول مى شوند. اگر من در نزديك اين مسجد ساكن بودم همه نمازهايم را در آن جا به جاى مى آوردم... بعد ابو بصير مى گويد به حضرت صادق(ع)عرض كردم: قائم(ع)هميشه آن جا خواهند بود؟ حضرت فرود ند: آرى (2).
آداب و اعمال مسجد سهله در مفاتيح الجنان آمده است (3) . بسيارى ازكسانى كه تشرف به محضر حضرت مهدى(ع)را درخواست مى كردند، چهل شب جمعه از مسجدكوفه به مسجد سهله مى رفتند يا چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله بيتوته و عبادت مى كردند تا به فيض حضور نائل شوند .
حضرت آية الله مرعشى نجفى(ع)مى گويد: در ايام تحصيل علوم دينى و فقه اهل بيت(در نجف اشرف، شوق زيادى جهت ديدار جمال مولايمان بقية الله الاعظم(ع)داشتم. با خود عهدكردم چهل شب چهارشنبه پياده به مسجد سهله بروم، به اين نيت كه جمال آقا صاحب الامر(ع) را زيارت كنم و به اين فوز بزرگ نايل شوم. تا 35 يا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم. تصادفاً در اين شب، رفتنم از نجف به تأخير افتاد و هوا ابرى و بارانى بود. نزديك شب وحشت و ترس وجود مرا فراگرفت، مخصوصا از زيادى قطاع الطريق و دزدها. ناگهان صداى پايى را از پشت سر شنيدم كه بيشتر موجب ترس و وحشتم گرديد. برگشتم به عقب، سيد عربى را با لباس اهل باديه ديدم، نزديك من آمد و با زبان فصيح گفت: اى سيد سلام عليكم. ترس ووحشت به كلى از وجودم رفت و اطمينان و سكون نفس پيداكردم و تعجب آور بودكه چگونه اين شخص در تاريكى شديد، متوجه سيادت من شد و در آن حال من از اين مطلب غافل بودم . به هر حال سخن مى گفتيم و مى رفتيم از من سؤال كرد: كجا قصد دارى؟ گفتم: مسجد سهله. فرمود: به چه جهت گفتم: به قصد تشرف و زيارت ولى عصر. مقدارى كه رفتيم به مسجد زيد بن صوحان كه مسجدكوچكى است نزديك مسجد سهله رسيديم. داخل مسجد شده و نماز خوانديم و بعد از دعايى كه سيد خواند گويى ديوار و سنگ ها با او آن دعا را مى خواندند- احساس انقلابى عجيب در خود نمودم كه از وصف آن عاجزم .
بعد از دعا سید فرمود: سید توگرسنه اى، چه خوب است شام بخورى. پس سفره اى راكه زير عبا داشت بيرون آورد و در آن سه قرص نان و دو يا سه خيار سبز تازه بود . مثل اينكه تازه از باغ چيده و آن وقت چله زمستان و سرماى زننده اى بود و من منتقل به اين معنا نشدم كه اين آقا اين خيار تازه سبز را در اين فصل زمستان ازكجاآورده؟ طبق دستور آقا شام خوردم.سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برويم . داخل مسجد شديم . آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم متابعت آن حضرت انجام وظيفه مى كردم و بدون اختيار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتداكردم و متوجه نبودم كه اين آ قاكيست بعد از آن كه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: اى سيد آیا مثل ديگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجدكوفه مى روى يا در همين جا مى مانى؟ گفتم: مى مانم و سپس در وسط مسجد در مقام امام صادق(ع) نشستيم. به سيد گفتم: آیا چاى يا قهوه يا دخانيات ميل دارى آماده كنم در جواب كلام جامعى را فرمود: اين امور از فضول زندگى است و ما از اين فضولات دوريم.
اين كلام در اعماق وجودم اثرگذاشت، به نحوى كه هرگاه يادم مى آيد اركان وجودم مى لرزد.
به هر حال مجلس نزديك دو ساعت طول كشيد و در اين مدت مطالبى ردَ و بدل شدكه به بعضى از آن ها اشاره مى كنم.
1. در رابطه با استخاره سخن به ميان آمد. سيد عرب فرمود: اى سيد با تسبيح به چه نحو استخاره مى كنى
گفتم: سه مرتبه صلوات مى فرستم و سه مرتبه مى گویم: استخیر الله برحمته خیرة فی عافیة پس قبضه اى از تسبيح راگرفته مى شمارم.اگر در تا بماند بد است و اگر يكى ماند خوب است.فرمود: براى اين استخاره، باقى مانده ا ى است كه به شما نرسيده و آن اين است كه هرگاه يكى باقى ماند، فوراً حكم به خوبى استخاره نكنيد؟ بلكه توقف كنيد و دوباره بر ترك عمل استخاره كنيد. اگر زوج آمدكشف مى شود، استخاره اول خوب است، اما اگر يكى آمدكشف مى شودكه استخاره اول ميانه است .
2. از جمله مطالب در اين جلسه تاکید سيد عرب بر تلاوت و قرائت اين سوره ها بعد از نمازهاى واجب بود. بعد از نماز صبح سوره ياسين و بعد از نماز ظهر سورهَ عم ، بعد از نماز عصر سوره نوح و بعد از نماز مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملك.
3. ديگر اينكه تاكيد فرمودند: بر دو ركعت نماز بين مغرب و عشاكه در رکعت اول بعد از حمد هر سوره اى خواستى مى خوانى و در ركعت دوم بعد از حمد سوره واقعه مى خوانى و فرمود: كفايت مى كند اين از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب تاكيد فرمود كه: بعد از نمازهاى پنجگانه اين دعا را بخوان: "اللهم سرَحنى عن الهموم و الغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان برحمتك يا ارحم الراحمین "
4 . و ديگر تاكيد بر خواندن اين دعا بعد از ذكر ركوع در نمازهاى يوميه خصوصأ ركعت آخر: " اللهم صل على محمد و آل محمد و ترحم على عجزنا واغثنا بحقهم . درتعريف و تمجيد از شرايع الاسلام مرحوم محقق حلى فرمود: تمام آن مطابق با واقع است مگركمى از مسايل آن
5 . تاكيد بر خواندن قرآن و هديه كردن ثواب آن، براى شيعيانى كه وارثى ندارند، يا دارند لكن ياد از آن ها نمى كنند.
6. تحت الحنك را زير حنك قرار دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن؟ چنانكه علماى عرب به همين نحو عمل مى كنند و فرمود: در شرع اين چنين رسيده است.
7. تاكيد بر زيارت سيَد الشهدا (ع).
8. دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را از خدمتگزاران شرع.؟
9. پرسیدم نمى دانم آيا عاقبت كار خير است و آيا من نزد صاحب شرع مقدس روسفيدم؟ فرمود: عاقبت تو خير و سعيت مشكور و روسفيدى .
گفتم: نمى دانم آیا پدر و مادر و اساتيد و ذوى الحقوق از من راضى مستند يا نه؟ فرمود: تمام آن ها از تو راضى اند ر درباره ات دعا مى كنند.
استدعاى دعاكردم براى خودم كه موفق باشم براى تأليف و تصنيف.دعا فرمودند. در اين جا مطلب ديگرى است كه مجال تفصيل و بيان آن نيست. پس خواستم از مسجد بيرون روم به خاطر حاجتى، آمدم نزد حوض كه در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم رسيد چه شبى بود و اين سيد عرب كيست كه اين همه با فضيلت است؟ شايد همان مقصود ومعشوقم باشد تا به ذهنم اين معنى خطوركرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را نديدم وكسى هم در مسجد نبود.يقين پيداكردم كه آقا را زيارت كردم و غافل بودم. مشغول گریه شدم و همچون ديوانه اطراف مسجدگريه مى كردم تا صبح شد؟ چون عاشقى كه بعد از وصال مبتلا به هجران شود.اين بود اجمالى از تفصيل كه هروقت آن شب يادم مى آيد، بهت زده مى شوم (4)
1. "سهله "كه اكثرا آن را به سين مفتوحه ضبط كوده اند به "زمين هموار"گفته مى شود و بعضى هم به سين مكسور خوانده اندكه ب معنى "خاك ماسه مانند است كه به وسيله سيل در مسيل ها جمع مى شود. بنابراين نامگذارى اين مسجد به سهله به لحاظ جنس خاك آن منطقه بوده است و همين طور در علت تسميه آن به نام هاى ديگرگفته اندكه "سهيل " نام سازنده آن مسجد است و "عبدالقيس " نام طايفه اى است كه اين مسجد در منطقه سكونت آن ها بنا شده است و "بنى ظفر" هم يكى از طايفه هاى قبيله عبدالقيس است و... ابن الفقيه روايت مى كند حضرت على(ع) فرمودند: دركوفه چهار بقعه مقدس وجود دارد كه چهار مسجد در آن ساخته شده است. به آن حضرت عرض شد آن هاكدام مساجدند. حضرت فرمود: يكى از آن ها مسجد ظفر يا همان مسجد سهله است. 
2. بحارالانوار، ج97ص 435.
3. نشريه موعود، شماره39ص 48
4. نشريه موعود، شمار120
مقام امام زمان

مكانى است كه يا شخصى در آن جا به محضر حضرت مشرف شده يا از آن حضرت، معجزه اى در آن جا ظاهر شده است. مانند: مسجدالحرام، وادى السلام، سرداب سامرا، مسجد سهله و حله، مسجدكوفه، مسجد جمكران و..0 (1)
برخى به اماكنى كه به نحوى به آن حضرت منسوب و مربوط است نيزگويند 0 مانند: مشاهد مشرفه ائمه معصومين و انبياء و اوصياء(ع) و قبور اولياء الله و مؤمنين. بزرگداشت آن چه به حضرت منسوب و مربوط است، يكى از وظايف مؤمنان است 0 بزرگداشت اين اماكن به شيوه هاى مختلفى ممكن است: زينت دادن، آباد كردن، فرش گستراندن، پاكيزه و خوشبو نمودن، بوسيدن، چراغ روشن كردن، رفت و آمد كردن، پاى برهنه وارد شدن، با حالت وقار و آرامش وارد شدن، مشغول شدن به اذكار و دعا و قرائت قرآن، پرهيز از نجس كردن يا كثيف نمودن آن تطهير آن ها در صورت نجس شدن، جاروكردن، پرهيز از مزاح و بيهوده گويى، پرهيز از جدال، حفظ و نگهدارى آن ها (2) و..0 محدث نورى دركتاب جنة الماوي " حكايت كرده كه گويد: در بعضى از نوشته ها به نقل از خط شيخ زين العابدين على بن الحسن بن محمد خازن حائرى- شاگرد شيخ شهيد- ديدم كه: ابن ابى جواد نعمانى به حضور مولايمان حضرت مهدى (ع) مشرف شد و به آن حضرت عرضه داشت: براى شما در شهر نعمانيه يك مقام و در شهر حله يك مقام است. شما دركداميك از آن ها تشريف مى آوريد حضرت فرمودند: در نعمانيه شب سه شنبه و روز سه شنبه و روز جمعه و شب جمعه را در حله مى باشم، ولى اهل حله نسبت به مقام من تادب نمى كنند. هركس كه با ادب به مقام من داخل شود و بر من و بر امامان (ع) سلام كند، و بر من و ايشان دوازده بار درود فرستد، سپس دو ركعت نماز با دو سوره به جاى آورد و به وسيله آن ها با خداوند مناجات كند، خداوند آن چه را از او بخواهد، به وى مي دهد (3) 
ا. نجم الثاقب باب هفتم.
2. راه وصال حسين مطلق ص191 
3. مكيال المکارم ج 2، ص 474 ترجمه قزوينى.

احمدرضا جهانی بازدید : 59 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

نماز حضرت صاحب الزمان (ع) دو ركعت است .در هر ركعت سوره حمد را تا اياك نعبد و اياک نستعين، مى خوانى و چون به اين آيه رسيدى آن را صد مرتبه مى گويى و در مرتبه آخر، سوره را تمام مى كنى. سپس قل هو الله را يك بار مى خوانى و چون از نماز فارغ شدى اين دعا را مي خوني .
اللهم عظم البلاء وبرح الخفاء و انكشف الغطاء .... تا آخر.

 

احمدرضا جهانی بازدید : 55 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

نسب مادر

يشوعا
پدر نرجس خاتون - مادر امام زمان (ع) و پسر قيصر روم شرقى است . 
شمعون 
يكى از دوازده حواری حضرت عيسى (ع) و برگزيده ترين آن ها و وصی آن حضرت به شمار مى رفته است. (1)
نرجس خاتون، از طرف مادر، از نسل شمعون است. (2)
به او شمعون صفا مى گفتند. وى استاد مرقس بوده و انجيل را او تنظيم نموده و به نام شاگردش كرده است.
شمعون ويهودا به هم پیوستند وبه تبليغ دين مسيح پرداختند. كاهنان يهود، مردم را عليه آن دو شوراندند. پس شمعون را با اره دو نيم كردند ويهودا را سر بریدند. (3)
1. معارف ومعاريف، ج6ص547 
2. پيشواى، دوازدهم هيات تحريريه مؤسسه در راه حق، ص 25.
3. معارف ومعاريف ج6، ص548

نام های  مادر

از نام هاى مادر امام زمان (ع)است(1).
هم چنين، نوعى درخت ميوه است كه قرآن نيز آن را به كار برده است. (2)
1. امام مهدى (ع) از ولادت تا ظهور، سيد محمدكاظم قزوينى، ص 172. 
2. سوره سباء، 16.
ريحانه
يكى از نام هاى مادر امام زمان (ع) است. (1)
1. پيشوا ى، دوازدهم هيأت تحريريه مؤسسه در راه حق،ص25 
سوسن

يكى از نام هاى مادر امام زمان (ع) (1) ونام گلى خوشبو ومعطر وپرفايده است كه در كتاب هاى طب نيز آمده است.
1. پیشوای دوازدهم هیات تحریریه مؤسسه در راه حق، ص 025 
صيقل
يكى از نام هايى است كه نرجس خاتون- مادر حضرت- به آن خوانده مى شده.(1)
همچنين صيقل كنيزى بود كه وقتى معتمد عباسى دستور داد به جست وجوى خانه امام حسن عسكرى (ع) وخانه همسايگان پس از شهادت امام بپردازند، اين كنيز به خاطر حفظ جان امام زمان (ع) ادعاى باردارى كرد. لذا او را دستگيركردند و به مدَت دو سال نگاه داشتند، تا آن كه به باردار نبودن وى مطمئن شده واو را رها ساختند (2).
برخى منابع "صقيل " ذكركرد ه اند و صقيل، به مفهوم پديده نورانى وپرجلوه و نرم است.(3)
1. امام مهدى (ع) از ولادت تا ظهور سيد محمدكاظم قزوينى ص 172. 
2.کمال الدین ج2 ص 476، حيات فکرى سياسى امامان شیعه ص 215.
3. امام مهدى (ع) از ولادت تا ظهور سيد محمدكاظم قزوينى ص 172.
مريم
برخى منابع آن را از اسامى مادر حضرت مهدى(ع) ذكركرده اند (1) 
1. بحار الانوار ج 51، ص 6، كشف الغمه ج 3، ص 265، غيبة طوسی ص 124.
مليكه
به معناى ملكه و شهربانو، و نامه و صحيفه آمده (1)، و نام رومى مادر امام زمان (ع) است. 
او كنيزى رومى بود كه توسط بشر بن سليمان از طرف امام هادى (ع) خريدارى شد.
1. معارف ومعاریف ج9 ص605 
نرجس 
نرجس خاتون، همسر امام حسن عسكرى (ع) و مادر بزرگوار امام زمان (ع) ، مليكه رومیه بود كه سوسن و صيقل و ريحانه نيز ناميده مى شد. 
از طرف پدر، دختر يشوعا پسر قيصر روم شرقى و از طرف مادر، نسل شمعون از ياران حضرت عيسى مسيح (ع) و وصی او به شمار مى رفت.
او با اين كه دركاخ زندگى مى كرد، آن چنان پاك و با عفت بودكه گويى شباهت به خانواده خود ندارد و از حيث رفتار و اخلاق به خانواده مادرى كشيده، و زندگى اش همچون زندگى شمعون و عيسى و مريم (ع) ، سرشار از صفا و معنويت و پاكى بود(1).
از این رو دوست داشت با يك خانواده پاك و خداپرست وصلت كند و خداوند او را در اين امركمك كرد و او به طور غير عادى و تعجب آور، خود را به امام حسن عسكرى (ع) رساند.
هنگامى كه نرجس خاتون وارد خانه امام هادى (ع) شد، امام او را به خواهرش حكيمه خاتون سپرد تا احكام و دستورات اسلام را به او بياموزد.
حكيمه خاتون با این كه خود از بزرگان بانوان خاندان امامت و رسالت بود، او را سيده خانواده خود (2) و خود را خدمتگزار او خطاب مى كرد (3).
واما بازداشت نرجس خاتون
جعفركذاب، جريان تجلى امام مهدى (ع) در نماز بر پدر و دريافت نامه ها و اموال شيعيان قم را به رژيم عباسى گزارش داد و بى درنگ خليفه غاصب، دستور بازداشت سالار بانوان، نرجس خاتون، را صادركرد و از او، فرزند گرانمايه اش حضرت مهدى(ع) را مطالبه نمود. اما او با درايت وصف ناپذير خويش از راه تقيه، جريان را نپذيرفت .
ولى دستگاه از او دست برنداشت و آن بانوى گرانمايه را به زندان قاضى سامرا و تحت نظر او فرستاد، تا ضمن مراقبت شديد از او، جريان را دنبال كند. اما خداوند پس از مدتى كوتاه، راه نجات او را فراهم آورد.(4)
نرجس خاتون در سال 261هجرى و به روايتى قبل از شهادت امام حسن عسكرى (ع) از دنيا رفت.
قبر شريفش در سامرا، كنار قبر منور امام حسن عسكرى(ع) قرار دارد .(5)
1. سيماى آفتاب حبیب الله طاهرى ص61 
2. بحا رالانوار، ج 51 ص 2
3. بحارالانوار، 51 ص 12
4. امام مهدى (ع) ازولاد ت تا ظهور سيد محمدكاظم قزوينى ص 253
ه. رياحين الشريعه ج3 ص 25
حديثه
از نامهاى مادر امام زمان (ع) است. (1) 
1.امام مهدى (ع)از ولادت تا ظهور، سيد محمد كاظم قزوينى، ص172

درباره  مادر حضرت

كنيه مادر
ام محمد معروف ترين كنيه نرجس خاتون، مادر امام زمان (ع) است. (1) 
1 . امام مهدى (ع) از ولادت تا ظهور، سيد محمدكاظم قزوينى ص 172.
لقب مادر

سیدة الاماء به معناى بانوى كنيزان، تعبيرى است كه در روايات از نرجس خاتون- مادر حضرت مهدى (ع)- شده است.
امام حسن مجتبى (ع) می فرمايد: نهمين فرزند برادرم حسين (ع)، پسر بانوى كنيزان است كه خداوند عمر او را در دوران غيبتش طولانى گرداند . آن گاه با قدرت خود او را به صورت جوان چهل ساله ظاهر می نمايد، تا دانسته شود كه خداوند به هر چيزى قادر است. (1)
1. كشف الغمه ج 3 ص 312 بحارالانوار ج 52، ص 279 ، الزام الناصب ص 66  
رؤياى نرجس
هنگامى كه نرجس در روم بود، خواب هاى شگفت انگيزى ديد . 
يك بار در خواب، پيامبر اسلام (ص) و عيساى مسيح (ع) را ديد كه او را به عقد ازدواج امام حسن عسگرى (ع) درآوردند.
در خواب ديگرى، به دعوت حضرت فاطمه زهرا(ع) مسلمان شد، امَا اسلام خود را از خانواده واطرافيان پنهان مى كرد، تاآن گاه كه ميان مسلمانان وروميان جنگ درگرفت و قيصر، خود به همرا ه لشكر، روانه جبهه هاى جنگ شد .
"نرجس " در خواب فرمان يافت كه به طور ناشناس، همراه كنيزان وخدمتكاران به دنبال سپاهى كه به مرز مى روند برود.
او چنين كرد ودر مرز، برخى از جلوداران سپاه مسلمانان،آنان را اسير ساختند وبى آن كه بدانند او از خانواده قيصر است، او را همراه ساير اسيران، به بغداد بردند.
اين واقعه در اواخر دوران امامت حضرت هادى (ع) روى داد.
اگر نرجس در سال 248، خود را ميان اشراف روم انداخته و اسير شده باشد، مصادف با شانزده سالگى حضرت امام حسن عسكرى (ع) بوده است. كارگزار امام هادى (ع) بشر بن سليمان، نامه اى را كه امام به زبان رومى نوشته بود، در بغداد به نرجس رساند و او را از برده فروش خریدارى كرد و به سامرا، نزد امام هادى (ع) برد.
امام، آنچه نرجس در خواب هاى خود ديده بود به او ياد آورى كرد وبشارت داد كه او همسر امام يازدهم ومادر فرزندى است كه جهان را از عدل وداد پر مى سازد (1).

1. پيشواى دوازدهم هيأت تحريریه مؤسسه در راه حق، ص 26.

سرگذشت نرجس
مرحوم مجلسى در بحارالانوارازكتاب غيبت شيخ طوسى، از بشر بن سليمان برده فروش كه از فرزندان ابو ايوب انصارى ويكى از شيعيان مخلص حضرت امام على النقى وامام حسن عسكرى (ع) در سامرا همسايه حضرت بود، روايت كرده كه گفت: روزى كافور- غلام امام على النقى (ع)- نزد من آمد ومرا احضاركرد، چون خدمت حضرت رسيدم فرموده اى بشرتو از اولاد انصار هستى، درستى شما نسبت به ما اهل بيت پيوسته ميان شما برقرار است به طورى كه فرزندان شما آن را به ارث مى برند و شما مورد وثوق ما مى باشيد. مى خواهم تو را فضيلتى دهم كه در مقام دوستى با ما واين رازى كه با تو در ميان مى گذارم، بر ساير شيعيان پيشى گيرى .
سپس نامه پاكيزه اى به خط وزبان رومى مرقوم فرمود وسَرِ آن را با خاتم مبارك مهركرد وكيسه زردى كه 22 اشرفى در آن بود بيرون آورد وفرمود: اين را گرفته به بغداد مى روى وصبح فلان روز در سر پل فرات حضور مى يابى. چون كشتى حامل اسيران نزديك شد و اسيران را ديدى، مى بينى بيشتر مشتريان فرستادگان اشراف بنى عباس و قليلى از جوانان عرب مى باشند. در اين موقع، مواظب شخصى به نام عمر بن زيد برده فروش باش كه كنيزى را به اوصافى مخصوص كه از جمله دو لباس حرير پوشيده وخود را از معرض فروش و دسترسى مشتريان حفظ مى كند، به مشتريان عرضه مى دارد.
در اين هنگام، صداى ناله او را به زبان رومى از پس پرده رقيقى مى شنوى كه بر اسارت وهتك احترام خود مى نالد . يكى از مشتریان به عمر بن زيد خواهدگفت: عفت اين كنيز رغبت مرا به وى جلب كرده، او را به سيصد دينار به من بفروش کنيزك به زبان عربى مى گويد: اگر تو حضرت سليمان و داراى حشمت او باشى، من به تو رغبت ندارم، بيهوده مال خود را تلف مكن فروشنده مى گويد: پس چاره چيست، من ناگزيرم تو را بفروشم. كنيزك مى گويد: چرا شتاب مى كنى؟ بگذار خريدارى ندا شودكه قلب من به او و امانت وى آرام گيرد.
در اين هنگام نزد فروشنده برو وبگو من حامل نامه لطيفى هستم كه يكى از اشراف به خط وزبان رومى نوشته وکرم ووفا وشرافت وامامت خود را در آن شرح داده است . نامه را به كنيزك نشان بده تا درباره نویسنده آن بيانديشد. اگر به وى مايل گرديد وتو نيز راضى شدى، من به وكالت اوكنيزك را مى خرم. بشر بن سليمان مى گويد: آن چه امام على النقى (ع) فرمود، امتثال كردم. چون نگاه كنيزك به نامه حضرت افتاد، سخت گریست. سپس رو به عمر بن زید كرد وگفت: مرا به صاحب اين نامه بفروش، و سوگند يادكردكه اگر از فروش او به صاحب وى امتناع كند، خود را هلاک خواهدكرد. من در تعيين قيمت او با فروشنده گفتگوى بسياركردم تا به همان مبلغ كه امام به من داده بود راضى شد. من هم پول را به وى تسليم كرده وباكنيزك كه خندان وشادان بود به محلى كه در بغداد اجاره كرده بودم آمديم. در آن حال، با بى قرارى زیاد نامه امام را از جيب بيرون آورده مى بوسيد وروى ديدگان و مژگان خود مى نهاد وبر بدن وصورت مى كشيد . من گفتم: عجبا نامه اى را مى بوسى كه نویسنده آن را نمى شناسى گفت: اى درمانده كم معرفت گوش فرا ده ودل سوى من بدار.
من مليكه دختر يشوعا پسر قيصر روم هستم؟ مادرم از فرزندان حواريين است وبه شمعون وصی عیسی(ع) نَسَب مى رسانم. بگذار داستان عجيب خود را برايت نقل كنم . جد من قيصر مى خواست مراكه سيزده سال بيشتر نداشتم براى پسر برادرش تزويج كند، سيصد نفر از رهبانان و قسيسين نصارى از دودمان حواريين عيسى بن مريم (ع) وهفتصد نفر از اعيان واشراف وچهار هزار نفر از امرا وفرماندهان وسران لشكر و بزرگان مملكت را جمع كرد. آنگاه تختى آراسته به انواع جواهرات روى چهل پايه نصب كرد. چون پسر برادرش را روى آن نشانيد وصليب ها را بيرون آورد واسقف ها پيش روى او قرار گرفتند وسِفرهاى اناجيل را گشودند، ناگهان صليب ها از بلندى بر روى زمين فرو ريخت وپايه هاى تخت در هم شكست. پسر عمويم با حالت بيهوشى از بالاى تخت بر روى زمين افتاد و رنگ صورت اسقف ها دگرگون گشت و سخت لرزيدند .
بزرگ اسقف ها رو به جدم كرد وگفت: پادشاها ما را از مشاهده اين اوضاع منحوس كه نشانه زوال دين مسيح ومذهب پادشاهى است معاف بدار. جدم نيز اوضاع را به فال بدگرفت. با وجود اين، به اسقف ها دستور داد تا پايه هاى تخت را استواركنند وصليب ها را دوباره برافرازند وگفت: پسر بد بختِ برادرم را بياوريد تا هر طورى هست اين دختر را به وى تزويج كنم، باشدكه با اين وصلت ميمون، نحوست آن برطرف شود. چون دستور او را عملى كردند، آن چه بار نخست روى داده بود تجديد شد، مردم پراكنده گشتندو جدم با حالت اندوه به حرم سرا رفت وپرده ها افتادند. 
شب هنگام در خواب ديدم مثل اينكه حضرت عيسى وشمعون وصى او وگروهى از حواريين در قصر جدم قيصر اجتماع كرده اند و در جاى تخت، منبرى كه نور از آن مى درخشيد قرار دارد . چيزى نگذشت كه محمد(ص) پيغمبر خاتم وداماد و جانشين او وجمعى از فرزندان وى وارد قصر شدند . حضرت عيسى (ع) به استقبال شتافت وبا محمد معانقه كرد ومحمد(ص) فرمود: يا روح الله من به خواستگارى دختر وصی شما- شمعون- براى فرزندم آمدم، در اين هنگام اشاره به امام حسن عسكرى (ع) كرد. حضرت عيسى نگاهى به شمعون كرد وگفت: شرافت به سوى تو روى آورده، با این وصلت با ميمنت موافقت كن. او هم گفت: موافقم پس محمد(ص) بالاى منبر رفت وخطبه اى انشا فرمود ومرا براى فرزندش تزويج كرد وحضرت عيسى و فرزندان خود وحواريين راگواه گرفت. چون از خواب برخاستم از بيم جان، خواب خود را براى پدر وجدم نقل نكردم وهمواره آن را پوشيده مى داشتم . بعد از آن شب چنان قلبم از محبت امام حسن عسكرى (ع) موج مى زدكه از خوردن و آشاميدن باز ماندم وكمكم لاغر ورنجورگشتم و سخت بيمار شدم . جدم تمام پزشكان را احضاركرد و از مداواى من استفسار كرد وچون مأيوس شد، گفت: نور ديده هر خواهشى دارى بگو تا در انجام آن بكوشم گفتم: پدر جان اگر در به روى اسيران مسلمين بگشايى و آن ها را از قيد وبند وزندان آزادگردانى، اميد است که عيسى ومادرش مرا شفا دهند.
پدرم تقاضاى مرا پذيرفت ومن نيز به ظاهر اظهار بهبودى كردم وكمى غذا خوردم. پدرم از این واقعه خشنودگرديد و سعى در رعايت حال اسيران مسلمين و احترام آنان كرد. چهارده شب بعد از این ماجرا باز در خواب ديدم كه حضرت فاطمه (ع) ومريم (ع) وحوريان بهشتى به عيادت من آمد ه اند. حضرت مريم روى به من كرد و فرمود: این بانوى بانوان جهان ومادر شوهر تو است. من دامن مبارك او راگرفتم وگريه كردم واز نيامدن امام حسن عسكرى (ع) به ديدنم شكايت كردم. فرمود: او به عيادت تو نخواهد آمد، زيرا تو مشرك به خدا وپيرو مذهب نصارا هستى. این خواهر من مريم است كه از دين تو به خداوند پناه مى برد. اگر مى خواهى خدا وعيسى (ع) ومريم از تو خشنود باشند وميل دارى فرزندم به ديدنت بيايد، به يگانگى خداوند واينكه محمد پدر من، خاتم پيامبران است گواهى بده چون این كلمات را ادا كردم، فاطمه (ع) مرا در آغوش گرفت وبدين گونه حالم بهبود يافت. سپس فرمود: اكنون منتظر فرزندم حسن عسكرى باش كه او را نزد تو خواهم فرستاد.
چون از خواب برخواستم، شوق زيادى براى ملاقات حضرت در خود حس كردم. شب بعد امام را در خواب ديدم، در حالى كه ازگذشته شكوه مى كردم، گفتم: اى محبوب من من كه خود را در راه محبت تو تلف كردم فرمود: نيامدن من علتى سواى مذهب سابق تو نداشت و اكنون كه اسلام آورده اى، هر شب به ديدنت مى آيم تا موقعى كه فراق ما مبذل به وصال شود . از آن شب تاكنون، شبى نيست كه وجود نازنينش را به خواب نبينم.
بشر بن سليمان مى گويد: پرسيدم چطور شدكه به ميان اسيران افتادى گفت: در يكى از شب ها در عالم خواب امام حسن عسكرى (ع) فرمود: فلان روز جدت قيصر، لشكرى به جنگ مسلمانان مى فرستد، تو هم به طور ناشناس در لباس خدمتكاران همراه عد ه ا ى ازكنيزان از فلان راه به آنان ملحقشو . سپس پيش قراولان اسلام مطلع شدند وما را اسيركردند وكار من بدين گونه كه ديدى انجام پذيرفت، ولى تا كنون به كسى نگفتم كه نوه پادشاه روم هستم . حتى پير مردى كه من در تقسيم غنايم جنگ سهم او شده بودم نامم را پرسيد، ولى من اظهار نكردم وگفتم: نرجس گفت: نام كنيزان؟
بشر مى گويد: گفتم عجب است كه تو رومى هستى وزبانت عربى است؟ گفت: جدم در تربيت من جهدى بليغ داشت. او زنى راكه چندين زبان مى دانست معين كرده بودكه صبح و شام نزد من آمده، زبان عربى به من بياموزد، به همين جهت عربى را به خوبى آموختم . بشر مى گويد: چون او را به سامرا خدمت امام على النقى (ع) آوردم، حضرت از وى پرسيد: عزت اسلام و ذلت نصارا وشرف خاندان پيامبر را چگونه ديدى؟ گفت: درباره چيزى كه شما از من داناتر هستيد چه عرض كنم؟ فرمود: مى خواهم ده هزار دينار يا مژده مسرت انگيزى به تو بدهم، كدام يك را انتخاب مى كنى عرض كرد: مژده فرزندى به من دهيد فرمود: تو را مژده به فرزندى مى دهم كه شرق و غرب عالم را مالك شود و جهان را از عدل وداد پرگرداند، از آن پس كه پر از ظلم و جور شده باشد. عرض كرد: این فرزند از چه شوهرى خواهد بود؟ فرمود: از آن كسى كه پيغمبر اسلام در فلان شب وفلان ماه وفلان سال رومى تورا براى او خواستگارى کرد . در آن شب عيسى بن مريم (ع) ووصى او تو را به چه كسى تزويج كردند؟ گفت: به فرزند دلبند شما فرمود: او را مى شناسى . عرض كرد: از شبى كه به دست حضرت فاطمه (ع) اسلام آوردم، شبى نيست كه او به ديدن من نيامده باشد. در این هنگام امام دهم به كافور خادم فرمود: خواهرم حكيمه را بگو نزد من بيايد. هنگامى كه آن بانوى محترم آمد، به او فرمود: خواهر اینزن همان است كه گفته بودم. حكيمه خاتون آن بانو را مدتى در آغوش گرفت و از ديدارش شادمان شد. آنگاه امام على النقى (ع) فرمود: عمه او را به خانه خود ببر وفرايض دينى واعمال مستحبه را به او بياموز كه او همسر فرزندم حسن ومادر قائم آل محمد است .(1)
1. مهدى موعود، ص 88 ا بحار الانوارج 1 .5 ص 6 كمال الدين ج 2 ص 8 1 4 نجم الثاقب ص12

احمدرضا جهانی بازدید : 44 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

با توجه به حضور محدود وكوتاه مدت اَن حضرت در دوران پدر بزرگوار خود و محدوديت هاى فراوانى كه در دوره غيبت براى آن حضرت وجود داشت، نبايد انتظار داشت كه مطالب بسيارى از اَن امام همام به دست ما برسد اما با وجود همه اين محدوديت ها، از اَن حضرت اَثارى چند به يادگار مانده است كه گرچه محدود است، امَا برخى از اَن ها بسيار مهم و راهگشا مى باشد. اَثار اَن حضرت عبارتند از:
1 - روایات واحتجاج ها: اين روايات به ايام كودكى و دوران كوتاه زندگى اَن حضرت در زمان حيات پدر بزرگوارشان باز می گردد.
2 ـ دعاها و نمازها در دعاهايى كه از اَن حضرت به دست ما رسيده، مضامين بلند و متعددى مطرح شده است. مضامينى همچون: شناخت خداوند، مقام شامخ اهل بيت(ع) مقام امام زمان(ع)، قيامت، انتظار فرج، وظائف مؤمنان در عصر انتظار، پیروزی حق بر باطل، صبر در شدائد، رفع گرفتارى ها از مؤمنين، دعا در حق پيامبر و امامان معصوم (ع)، قضاى حوائج، و بسيارى از مساثل اخلاقى و رفتارى ديگر افزون بر دعاها، نمازهاى متعددى نيز از اَن حضرت نقل شده است.
3 ـ زیارت نامه ها : زيارت، امام شناسى وگوياى رابطه انسان با امام است. در زيارتنامه هاى منسوب به اَن حضرت، معارفى بلند از امام شناسى، شأن و مرتبت اَن بزرگواران و وظائف و تكاليف مؤمنان نسبت به اَنان و نيز برخى حقايق و مجاهدت ها و تاريخ امامان معصوم (ع)اَورده شده است.
4 ـ توقیعات وبیانات آن حضرت توقيعات نامه هاى متعددى به برخى از نايبان خاص )نواب اربعه( يا نايبان عام )همچون شيخ مفيد( و يا بعضى از شيعيان وپیروان خود دارد. بعضى از اين نامه ها در جواب برخى پرسش ها و بعضى ديگر ابتدائاًا ز جانب اَن حضرت صادر شده است. محتواى اين نامه ها حاوى مسائل متعدد و مختلفى است. مسائلى همچون: پرسش و پاسخ هاى فقهى، نقش امام در دوران غيبت، برخى هشدارها و پيشگویى ها، تأييد و تكذيب برخى افراد، وظائف منتظران، مرجعيت فقها در عصر غيبت و...
افزون بر توقيعات، از اَن حضرت سخنان فراوانى نيز در باب مسائل مختلف به يادگار مانده است. اين سخنان از جانب كسانى نقل شده است كه به حضور حضرت شرفياب شده اند. محمد بن عثمان عَمروى دومين سفير اَن حضرت می گويد: آن حضرت را براى اَخربن بار در كنار خانه خدا ديدم كه چنين می گفت: اللهم انجزلى ما وعدتنى )خدايا آن چه كه به من وعده كردى، آنجام ده( و ديدم كه در مستجار، پرده کعبه راگرفته و عرضه مى دارد: اللهم انتقم لى من اعدائى )خدايا انتقام مرا از دشمنانم بگير(1))

احمدرضا جهانی بازدید : 93 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

دعايى است كه دركتاب غيبت طوسى از حضرت صاحب الامر(ع) روايت شده است .مطلع آن چنين است: اللهم صل على محمد سيد المرسلين وخاتم النبين وحجة رب العالمين ..... 
ين دعاى شريف از ادعيه ارزنده اى است كه شايسته است در هر زمان به آن مداومت شود به ويژه اوقاتى كه به حضرت مهدى (ع) اختصاص بيشترى دارد، مانند: شب وروز نيمه شعبان وشب و روز جمعه على بن طاووس دركتاب جمال الاسبوع آن را در اعمال روز جمعه ياد كرده است.(1)
1.مكليال المكارم ج 2 ص 111 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى

احمدرضا جهانی بازدید : 93 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

دعاى صلوات

دعايى است كه دركتاب غيبت طوسى از حضرت صاحب الامر(ع) روايت شده است .مطلع آن چنين است: اللهم صل على محمد سيد المرسلين وخاتم النبين وحجة رب العالمين ..... 
ين دعاى شريف از ادعيه ارزنده اى است كه شايسته است در هر زمان به آن مداومت شود به ويژه اوقاتى كه به حضرت مهدى (ع) اختصاص بيشترى دارد، مانند: شب وروز نيمه شعبان وشب و روز جمعه على بن طاووس دركتاب جمال الاسبوع آن را در اعمال روز جمعه ياد كرده است.(1)
1.مكليال المكارم ج 2 ص 111 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى

دعاى غيبت

 امام صادق (ع) به زواره فرمود: اگر زمان غيبت را درك كردى اين دعا را بخوان: اللهم عرفنى نفسک فانک ان لم تعرفني نفسك اعرف نبيک اللهم عرفني رسولك فانک ان لم تعرفني رسولك لم عرف حجتک اللهم عرفني حجتک فانک ان لم تعرفني حجتک ضللت عن ديني (1). 
نيز سيد جليل ابن طاووس دركتاب مهج الدعوات روايت كرده كه فرموده اند در عصر غيبت، چنين دعا كنيد: اللهم انت عر فتني نفسك و عرفتني رسولک و عرفتني ملائکتک و عرفتني ولادة ولا امرک اللهم لاخذ الا ما اعطيک ولا اقي الا ما وقيت اللهم لا تغيبني عن منازل اوليائک ولا تزغ قلبي بعد اذهديتني اللهم اهدني لولاية من افترضت طاعته(2) 
سيد در همان جا فرموده كه: كسى در خواب، دعاى غيبت را چنين به من تعليم داد: يا من فضل ابراهيم وآل اسرائيل على العالمين باختياره واظهر في ملكوت السموات والأرض عزة اقتداره واودع محمد (ص) واهل بيته غرائب اسراره صل علي محمد وآله واجعلني من اعوان حجتک علي عبادک وانصاره (3) 
دعاى غريق وادعيه ديگرى را نيز به عنوان دعاى غيبت ذكركرده اند(4)
1. اصول كافى ج 1 ص، 337.
2. بحار الانوار ج 95 ص36 3 
3. همان.
4. نجم الثاقب باب دهم

دعاى قنوت

از جمله دعاهاى رسيده در طلب فَرَج حضرت مهدى (ع)است كه از حضرت امام حسن بن على عسكرى (ع)روايت شده. شيخ طوسى دركتاب هاى مصباح ومختصرالمصباح در باب دعاهاى قنوت نماز وَتر آورده، و سيد بن طاووس دركتاب مهج الدعوات در باب قنوت هاى امامان معصوم (ع) ياد كرده، وظاهر بعضى رويات چنين است كه به وقت خاصى اختصاص ندارد هر چندكه بهتر است در بهترين اوقات و احوال به آن دعاگردد. اين دعا در دفع ظلم ويارى جستن براى مظلوم تأثير تامى دارد، بلكه مى توان از آن استفاده كرد كه از جمله فوايد دعا براى فرج حضرت صاحب الزمان (ع) ودرخواست ظهور وپيروزى آن جناب، دفع ستمگر وخلاصى از آزار وسلطه او مى باشد.دعاى قنوت، طولانى است ومطلع آن چنين است:الحمد لله شكراً لنعمائه ،واستدعاء لِمَزيده واستخلاصا به دون غيره... 
1.مكيال المكارم ج 2 ص 31 1 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى

دعاي حضرت براي  شيعیان

با استناد به فرموده حضرت كه لا ناسين لذكركم، ايشان هيچگاه از ياد شيعيان و دعا براى آنان غافل نيست. از ابن طاووس نقل شده كه سحر در سرداب مقدس، از حضرت مهدى (ع) شنيد كه حضرتش درباره شيعيان چنين دعا مى فرمود: "اللهم إن شيعتنا من شعاع انوارنا و بقية طينتنا و قد ذنوبا کثيرة اتکالا علي حبنا وولايتنا فان کانت ذنوبهم بيتک و بينهم فاصفح
عنهم فقد رضينا وماكان منها فيما بينهم، فاصلح بينهم وقاص بها عن خمسنا وادخلهم الجنه وزحزحهم عن النار ولا بينهم ولا تجعل بينهم وبين اعدائنا في سخطک (1) 
دعاى حضرت مهدى (ع) 
در مفاتيح الجنان آمده است: كفعمى در مصباح فرموده اين دعاء حضرت مهدى (ع) است:
اللهم ارزقنا توقيع الطاعة و بعد المعصية و صدق النية .....0.، در مهج ذكر شده كه اين دعاء حضرت حجت است: "اِلهي بِحق من ناجاك و بِحق من دعاک في البر والبحر..... 0 (2).

دعاى سمات-سمات                                                                                                                                             ا. بحارا لانوار ج 53 ص 302 به نقل از نجم الثاقب، باب هفتم، حكايت نوزدهم. 
02 مفاتيح باب اول فصل هفتم

احمدرضا جهانی بازدید : 108 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

مخزومى، مردى از قبيله مخزوم است. 
در حديثى از امام صادق (ع) كه از اجتماع ياران حضرت مهدى (ع) سخن مى گويد آمده است: وقتى حضرت با يارانش در مکه گرد مى آيند، در كوچه هاى مکه به راه مى افتند، تا براى خود محل اقامتى پيداكنند.مردم مکه افراد ناشناسى را در ميان خود مى بينند و مى گويند: تا به امروز آن ها را در اين شهر نديده ايم به ناگاه مرد مخزومى وارد مى شود و مى گويد: من خوابى ديده ام كه بسيار پريشان و نگران هستم. مردم مى گويند: بيا بر نزد فلان ثقيفى برويم چون به پيش او مى روند،مرد مخزونى چنين مى گويد ابرى را ديدم كه از اعماق آسمان ظاهر شد و به تدريج پايين آمد تا به نزديكى كعبه رسيد و آنگاه دوركعبه طواف نمود در اين ابر، ملخ هاى فراوانى با بال هاى سبز بودكه تا مدتى بس دراز دور خانه خدا طواف مى كردند.آنگاه به چپ و راست پراكنده شدند، به هيپح آبادى نمى رسيدند جز اين كه به خاكستر مى نشاندند. به هيچ قلعه اى نمى رسيدند جز اين كه ويران مى كردند. سپس از خواب بيدار شدم و چون بيد لرزيدم و تاكنون هم در ترس و وحشت هستم.
مرد ثقيفى مى گويد: امشب لشكرى از لشكرهاى الهى بر شهر شما وارد شده، كه شما را ياراى مقاومت در برابر آنها نيست. مردم مكه از شنيدن اين حرف پريشان مى شوند و مى گويند چيز عجيبى به وجود آمده است.
در بامداد چنين شبى بيعت مبارك انجام مى پذيرد و مردم مكه نيز بيعت كرده و به سپاه حق ملحق مى شوند و خواب مخزومى و تعبير ثقيفى تحقق مى يابد (1)

قم

احمدرضا جهانی بازدید : 46 جمعه 31 تیر 1390 نظرات (0)

قم بیشترین شهرت خود را مدیون حرم حضرت معصومه (ع) است که چون نگینی در میان شهر می درخشد و هرساله جمع کثیری از زائران را به سمت خود می خواند تصویر طلاب که در خیابان های قم در حال تردد اند هم یکی ازتصاویر همیشگی و منحصر به فرد این شهر است. با این وجود قم دارای جاذبه های گردشگری متعددی است.
این استان کوچکترین استان ایران و یک شاهراه ارتباطی محسوب می شود از این رو هر ساله میزبان تعداد زیادی از مسافران و گردشگران است.
به گزارش بانکی دات آی آر گرچه طبیعت سبز ، کوه های بلند و قلل سفیدپوش ، سواحل نیلگون و... زیبا و تماشایی است ، اما در کویر نیز مناظر شگفت انگیز و دیدنی های بسیار وجود دارد که در هیچ جای دیگر نمی توان یافت. صحراهای پوشیده از نمک ، تپه های طلایی ، شن های روان ، کوه ها و تپه های خاکی و ... همه از چشم اندازهای بی نظیر کویری قم است .
در این گزارش دیدنی های قم را در دو بخش شهری و طبیعی مورد بررسی قرار می دهیم.
دیدنی های قم
1.دیدنی های شهری
حرم حضرت معصومه(ع)
حضرت فاطمه معصومه(ع)، دختر موسی بن جعفر (هفتمین امام شیعه) و «نجمه» است. تاریخ تولد ایشان به درستی مشخص نیست .
ایشان پس از این که مامون حضرت امام رضا را به مرو فرا خواند به همراه جمعی از شیعیان برای دیدار و پیوستن به ایشان حرکت کرد اما در نزدیکی قم بیمار شدند و در قم ساکن شدند.
حضرت معصومه تنها 17 روز در قم ساکن بودند و در سن 18 سالگی در حالی که هنوز ازدواج نکرده بودند در این شهر وفات یافتند.
پیکر ایشان در مکانی که آن روز ها به نام باغ بابلان مشهور بود دفن گردید . این مکان امروز به حرم حضرت معصومه (ع) مشهور است و بنای بسیار زیبایی اطراف آن بنا گردیده است.
مسجد جمکران
بنا به روایتی بيش از هزارسال پيش در شب سه شنبه 17 ماه مبارك رمضان ، فرد صالح به نام حسن مثله جمكراني به دستور امام زمان (عج) فرا خوانده مي شود . وي در همين مكان فعلي مسجد ، حضرت را با جمعي از همراهان ملاقات كرده و دستور بناي مسجد با تشريفات خاص را دريافت مي كند .
وي براي اجراي اين امر اقدام و اين مسجد مبارك را بنا بر جزئيات اوامر حضرت مهدي (عج) احداث نمود .
بازار قم
بازار سنتی قم که همواره بوی عطر از آن به مشام می رسد سالهاست میزبان مسافرانی است که سوهان و مهر و سجاده را می خرند تا به عنوان یادگار هدیه کنند.
بوی سوهان تازه که معمولا در کارگاه های کنار مغازه ها طبخ می شود از هر سو زائران را فرا می خواند.
2.دیدنی های طبیعی
دریاچه نمک
دریاچه نمک از جاذبه های طبیعی استان به شمار می رود . این دریاچه بخشی از کویر نمک است که در شرق قم واقع شده و فقط زمستان ها آب دارد. حضور ورقه های نمک و برداشت آن که از اوایل تابستان در منطقه جنوبی این دریاچه آغاز می شود، دیدنی است .
غارها
غار وشنوه : در 60 کیلومتری قم در کوه اردهال چهار غار قرار دارد که در داخل یکی از آنها منبع عظیمی از آب وجود دارد. این آب از شکاف کوه سرازیر می شود و به صورت چشمه فوران می کند . این غار یکی از جاذبه های بسیار دیدنی استان قم به شمار می رود .
غار کـَهـَک : در 30 کیلومتری جنوب قم واقع است و یکی از آثار طبیعی و باستانی استان به شمار می رود .
شهر کهک
شهر کَهـَک؛ این شهر از سه سمت مشرف به ارتفاعات است و دره زیدان در شرق آن قرار دارد از این رو دارای آب و هوایی معتدل و است . حضور امامزاده زینب خاتون ( ع ) ، خانه ملاصدرا و غار معروف کهک عامل مهمی برای جذب گردشگران به این منطقه است .
ملاصدرای شیرازی سالها در این شهر زیست و بسیاری از کتب گرانبهای خود را در این مکان نگاشته است.
دریاچه حوض سلطان
دریاچه حوض سلطان که با مساحتی حدود 330 کیلومتر مربع ، به " دریاچه ی قم " ، " دریاچه ی شاهی " و " دریاچه ی ساوه " نیز مشهور است ، در جهت غربی – شرقی در شمال غربی دریاچه نمک و شمال استان قم قراردارد . برخی با توجه به نام ساوه که به آن داده اند، آن دریاچه را به حوض سلطان منتسب کرده اند، از جمله " گوبینو" و " دیولافوآ " در سفرنامه های خود می نویسند احتمالاً این دریاچه ممکن است بخشی از دریای بزرگ ساوه بوده باشد که در روز تولد پیغمبر (ص) خشک شده و این نشانه ای از ظهور پیغمبر اسلام بوده است.

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 52
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 19
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 21
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 29
  • بازدید ماه : 32
  • بازدید سال : 35
  • بازدید کلی : 2,689
  • کدهای اختصاصی